vc یا cvc? تفاوت سرمایه گذاری جسورانه با سرمایه گذاری جسورانه شرکتی

vc یا cvc? تفاوت سرمایه گذاری جسورانه با سرمایه گذاری جسورانه شرکتی

برای این نوع سرمایه گذاری باید جسارت و ریسک پذیری بالایی داشت، به همین دلیل عده‌ای آن را این نوع سرمایه گذاری به سرمایه گذاری اتلاق می‌شود که استارتاپ موردنظر در مراحل اولیه رشد قرار داشته و مستعد جهش و رشد می‌باشد اما هنوز به سوددهی نرسیده است بنابراین درصد ریسک بالاست. با مجموعه مقالات آموزشی هاوش همراه باشید. در واقع این کار یک سرمایه گذاری فعال است بدین نحو که سرمایه گذاران علاوه بر منابع مالی، منابع غیر مالی مانند دانش و تجربه را نیز به استارتاپ تزریق میکنند. این سرمایه گذاران شرکت‌های نوپایی را انتخاب می‌نمایند که پس از بررسی موشکافانه آنها به این نتیجه برسند که در ابتدای مسیر رشد قرار دارند و امکان رشد فراوان برای این شرکت و ایده میسر است. به این معنا که در یک استارتاپ سرمایه گذاری می‌کنند مدتی سهام شرکت را نگه میدارند و با فروش سهام بازده مالی کسب می‌کنند. منافع سرمایه گذاری خطرپذیر و عملکردی که از خود در دهه‌های اخیر به نمایش گذاشته است، سبب جذب شرکت‌های بزرگی به این حوزه شده است که لزوما هسته اصلی کسب و کارشان سرمایه گذاری نیست. این شرکت‌ها در ظاهر عملی مشابه شرکت‌های سرمایه گذار خطرپذیر یا همان VC‌ها انجام می‌دهند اما اهداف، ساختارها و نحوه‌ی تعامل‌شان با استارتاپ‌ها تفاوت‌هایی با VC دارد که باعث شده است آن‌ها را تحت عنوان جدیدی به نام معمولا شرکت‌های که قصد فعالیت به عنوان CVC را دارند بخش یا شرکت مستقلی را برای این امر تاسیس می‌کنند تا به صورت متمرکز اهداف برنامه‌ی سرمایه گذاری خطرپذیرشان را دنبال کند. در سرمایه گذاری خطرپذیر شرکتی تمرکز تنها بر روی پیشبرد اهداف مالی نیست. در این صورت یکی از ابزارهای مناسب و موثر تاسیس یک شرکت سرمایه گذاری خطرپذیر است. چنانکه ممکن است یک CVC از استارتاپ بخواهد مسیری را طی کند که طولانی‌تر و سخت‌تر بوده و سود مالی کمتری را در پی دارد، اما دستاوردهای آن برای شرکت مادر بسیار جذاب‌تر خواهد بود. تمام سرمایه گذاری‌های استراتژیک در بلندمدت به ایجاد ارزش افزوده مالی می‌انجامند اما گاهی اوقات عدم هماهنگی بین اهداف مالی کوتاه مدت و اهداف استراتژیک می‌تواند بین سرمایه گذار خطرپذیر شرکتی و استارتاپ اختلاف ایجاد کند. چرا که طرحی که پذیرش شده است، طرحی با اهداف استراتژیک و بلندمدت است و نمی‌توان آن را با معیار‌هایی که توسط VC‌ها به کار گرفته می‌شود و بیشتر بر اهداف مالی کوتاه مدت تمرکز دارد، سنجید. اخیرا در یک مطالعه تجربی میزان تاکید شرکت‌های متصدی اروپایی بر اهداف استراتژیک و مالی مورد بررسی قرار گرفته است. ۵۰ درصد از شرکت‌های آمریکایی عمدتا به دلایل استراتژیکی و با در نظر گرفتن اهداف مالی، ۲۰ درصد عمدتا به دلایل مالی با در نظر گرفتن اهداف استراتژیک، ۱۵ درصد صرفا به دلایل مالی و ۱۵ درصد صرفا به دلایل استراتژیک سرمایه گذاری می‌کنند. اما به عنوان یک قاعده می‌توان در نظر گرفت که سرمایه گذارهای خطرپذیر شرکتی -چه اروپایی و چه آمریکایی- عمدتا به دلایل استراتژیک سرمایه گذاری می‌کنند و منافع مالی خود را نیز مد نظر قرار می‌دهند. باید توجه داشت که حتی در مواردی که عنوان می‌شود CVC برای تحقق اهداف استراتژیک اقدام به سرمایه‌گذاری می‌کند، باز هم هدف نهایی دستیابی به منافع مالی است که از طریق تبدیل توانمندی استراتژیک به دست برتر در بازار تحقق می‌یابد که البته این امر در چارچوب یک برنامه‌ی نسبتا بلند مدت اتفاق می‌افتد. برای مثال، یک استارتاپ با ایجاد پیوندهای قوی با شرکت سرمایه گذار شرکتی می‌تواند از کارخانه‌های تولید، کانال‌های توزیع، فناوری یا نام تجاری آن استفاده کند. یک سرمایه گذاری خطرپذیر شرکتی ممکن است برای یک استارتاپ فرصتی برای ایجاد قابلیت‌های جدید و متفاوت ایجاد کند اگرچه گاهی اوقات نیز با اتخاذ تصمیمات اشتباه می‌تواند قابلیت‌های فعلی استارتاپ را تهدید کند. با توجه به تفاوت‌های ذکر شده بین VC و CVC و مواردی مثل مزیت‌ها و روند رو به رشد فعالیت سرمایه گذاران خطرپذیر شرکتی، انتخاب بین این دو دسته از سرمایه گذاران برای صاحبان کسب و کار تا حدودی دشوار است. نام تجاری یک شرکت ممکن است نشانه‌ای از کیفیت استارتاپ برای سایر سرمایه‌گذاران و مشتریان بالقوه باشد و این موضوع باعث روی آوردن دیگر سرمایه گذاران و مشتریان به استارتاپ می‌شود که در نهایت به نفع هر دو طرف یعنی استارتاپ و سرمایه گذار اولیه یعنی CVC خواهد بود. CVC‌ها می‌توانند دیدگاه بلندمدت‌تری نسبت به سرمایه گذاران سنتی داشته باشند، بنابرین فشار کمتری را برای خروج از سرمایه‌گذاری وارد می‌کنند. CVC‌ها می‌توانند گزینه‌های موجود برای جذب سرمایه یا خروج از سرمایه گذاری را محدود کنند. CVC‌ها ممکن است فعالیت استارتاپ را به شبکه ارتباطات خودشان محدود کنند و از این طریق کارآفرینان را از کسب مشتریان بیشتر و به طور بالقوه با ارزش بالاتر، منع کنند. با توجه به پیوندها و ارتباطات شرکتی که سبب ایجاد بروکراسی می‌شود ممکن است آهسته‌تر از آنچه کارآفرینان انتظار دارند و به آن‌ها نیاز دارند، حرکت کنند. در بعضی موارد، منفعت مالی CVC‌ها برایشان در اولویت است اما برخی CVC‌ها مایلند عدم بازگشت سرمایه در کوتاه مدت را در عوض منافع استراتژیک بیشتر در آینده‌ی کسب و کار فدا کنند.

متن کامل نوشته در سایت شتابدهنده هاوش

    منبع بلاگ

    شتابدهنده هاوش

    شتابدهنده هاوش

    هاوش؛ شتابدهنده صنایع خلاق

      نظرات