نقطه سر به سر چیست؟ نقطه سر به سر استارتاپ شما کجاست؟
تا قبل از رسیدن به نقطه سر به سر، سود و زیانی حاصل نشده است و فقط هزینههایی که برای تجارت مورد نظر انجام گرفتهاند، جبران میشوند و سرمایهی اولیه برمیگردد. نقطه سر به سر، معرف مقدار فروش با محاسبهی واحد (کمیت) یا درآمدی (فروش) است که تمامی هزینههای انجام گرفته، شامل هزینههای ثابت و متغیر را پوشش میدهد. یک واحد تجاری زمانی به نقطه سر به سر میرسد که ارزش مالی فروش بالاتر از هزینههای متغیر برای هر واحد باشد. بعضی از فعالیتهای تجاری ممکن است نقطه سر به سر بالاتر یا پایینتری داشته باشند، با این حال، نکتهی مهم این است که هر واحد تجاری باید نقطه سر به سر را برای خود محاسبه کند، زیرا این کار به آنها نشان میدهد تعداد واحدهایی که باید بفروشند تا بتوانند هزینههای ثابت و متغیر صورت گرفته را جبران کنند چقدر است. این راهی که دنبالش میگردید، همان محاسبه نقطه سر به سر است. وقتی محصول جدیدی را ارائه میکنید یا قطعهای جدید از تجهیزات را میخرید، چطور میفهمید که آیا سرمایه گذاری بالقوه حداقل هزینههای مربوطه را پوشش خواهد داد یا نه؟ یکی از روشهایی که به شما کمک میکند تا پروژه را از نظر مالی ارزیابی کنید، تجزیه و تحلیل نقطه سر به سر است. با استفاده از تجزیه و تحلیل نقطه سر بهسر، میتوانید به چنین پرسشهایی پاسخ دهید: آیا میزان فروشتان برای یک محصول جدید، نقطه سر به سر را رد کرده است؟ وقتی هزینههای نهاییتان (TC) مساوی درآمدهای نهایی (TR) میشوند، به نقطه سر به سر دست یافتهاید. مجموع هزینهها مساوی هزینههای ثابت به اضافهی هزینههای متغیر نهایی است: (TC = FC + (n x VC. درآمد نهایی به صورت قیمت هر واحد ضربدر تعداد واحدهای تولید یا فروخته شده است. اگر هدفتان رسیدن به سودی مشخص است، میتوانید از معادلهی نقطه سربهسر برای محاسبهی تعداد واحدهایی که برای رسیدن به آن هدف باید بفروشید، استفاده کنید. تحقیقات بازار نشان داده است که مشتریان حاضرند مبلغ ۱۱۵,۰۰۰ تومان برای خرید آن بپردازند و گروه فروش شما مطمئن است که میتواند حداقل ۵۰۰ واحد در هر ماه بفروشد. تجهیزاتی که برای تولید محصول نیاز دارید ۹۰۰ میلیون تومان هزینه دارد و این هزینه برای سه سال محاسبه شده است. باید تصمیم بگیرید که آیا این محصول از نظر مالی ارزش تولید دارد یا نه. برای محاسبهی نقطه سربهسر، از این معادله استفاده کنید: این مقدار، پایینتر از حداقل حجم فروشی است که گروه فروش فکر میکردند به آن دست پیدا میکنند، بنابراین این محصول فرصت خوبی برای سودآوری دارد. تجزیه و تحلیل نقطه سربهسر میتواند دربارهی قیمت گذاری هم نکات مفید و کاربردی ایجاد کند. برای مثال، اگر شما قیمت را تا ۱۰۵,۰۰۰ تومان کاهش دهید، نقطه سربهسر چقدر جابهجا میشود؟ برای این کار آیا باید حجم فروش را افزایش داد یا برای قیمتهای پایینتر هم این میزان فروش (۵۰۰ عدد) سودآور خواهد بود؟ با استفاده از نقطه سربهسر، میتوانید هزینهها و متغیرهای درآمد گوناگونی برای درک تاثیرات سناریوهای مختلف ارائه دهید. بهترین استفاده از تجزیه و تحلیل نقطه سربهسر، ابزاری برای برنامه ریزی است. هزینه فرصت صرف ۹۰۰ میلیون تومان برای تجهیزات به عنوان هزینه سرمایه، در برابر سرمایهگذاری این پول در موارد دیگر چیست؟ آیا محصول دیگری هست که بازده سرمایهگذاری (RoI) بهتری ارائه کند؟ برای مثال، از چه بخشی از هزینههای اجرایی باید استفاده کنید؟ تجزیه و تحلیل نقطه سربهسر مسئلهی جریان نقدی و اینکه پروژهی پیشنهادی چه تاثیری روی صرفه به مقیاس میگذارد را هم در نظر نمیگیرد، ارزش پول را هم به حساب نمیآورد، چرا که ارزش پول در طول زمان مدام تغییر میکند. ما متاسفیم که این پست برای شما مفید نبود.
متن کامل نوشته در سایت شتابدهنده هاوش
نظرات