امروزه با گسترش وسیع سطح کمی دانشگاه‌های کشور و نیز اشتغال جمع کثیری از مردم کشور به فعالیت‌های دانشگاهی، زنجیره‌ای گسترده از پتانسیل‌های مختلف در سطح دانشگاه‌ها به وجود آمده است. این جامعه‌ی وسیع که از مجموعه‌های سراسری تحت نظر وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی تا تمامی واحدهای دانشگاه آزاد اسلامی، دانشگاه پیام نور، علمی‌کاربردی، غیرانتفاعی و … را شامل می‌شود، فرصتی بی‌بدیل را شکل داده که منوط به برنامه‌ریزی و اخذ تصمیمات مدیریتی صحیح، می‌تواند تحولات کلانی را در کشور به وجود آورد.  افزون بر این گسترش سطح روابط دانشگاه‌های داخلی در طی سال‌های اخیر، زمینه‌ساز ایجاد فرصت‌هایی بزرگ در حوزه بین‌الملل شده‌است. متاسفانه تاکنون به تمامی این موقعیت‌های موجود در کشور، تنها از مجرای علمی و پژوهشی صرف پرداخته شده و به زوایای مدیریتی و اقتصادی نهفته در این جامعه آماری وسیع از منظر تبدیل دانش به ارزش، کم‌لطفی شده است، حال آن که موضوع بهره‌برداری اقتصادی حداکثری و درآمدزایی در قالب محور دانشگاه نسل سوم، به عنوان یکی از شعارهای اصلی مدیریتی دانشگاه‌ها و نهادهای بالادستی تلقی می‌شود. افزون بر این اقتصاد دانش‌بنیان نیز به عنوان یک تجلی مهم از این راهبرد موفق اقتصادی، بارها شعار رسمی سال شده و از تریبون‌ها و دستگاه‌های مختلف شنیده می‌شود. با توجه به مناسبات کنونی موجود در بازار جهانی، هر اجتماع مردمی می‌تواند بستری مناسب برای فعالیت اقتصادی عمومی ناظر به انتفاع حداکثری همه‌ی نیروهای موجود در آن اجتماع باشد، به نحوی که ضمن تراکنش مالی و پویایی مدیریتی و اقتصادی آن مجموعه، امکان تولید و عرضه مبتنی بر تقاضا در جامعه کوچک فراهم شده و ضمن اعمال اصلاحات می‌تواند به عنوان مدل مدیریتی و اقتصادی در سطحی کلان‌تر به کار گرفته شود. حال اگر این رویکرد اقتصادی در کنار استفاده از مسیر تبدیل زنجیره دانش به ارزش و پتانسیل‌های اقتصادی مبتنی بر تجربه و دانش موجود در دانشگاه‌ها قرار گیرد، بی‌شک امکان ترقی و توسعه کشور را فراهم خواهد آورد.