استارتاپ ها باید به سمت بورس بروند
حوزههایی که جای خالی فضای آنلاین را به خود دیدهاند، ناگزیری متولیان امر از توجه به ظرفیتهای این حوزه و راهکارهایی که شرکتها برای زنده ماندن و عبور از دوران کرونا باید در پیش بگیرند، از بخشهای متنوع صبحتهای مدیرعامل صندوق سرمایهگذاری سرآوا است که در ادامه میخوانید: اما از این جهت اتفاقا یک سیکل تجاری است که نشان میدهد آینده اقتصاد چگونه پیش خواهد رفت. حال سوال این است که چه کسبوکارهایی از زیر فشار این شیوع پاندمیک (دنیاگیر) و این ریسک سیستماتیکی که به آن دچار شدهاند، زنده بیرون میآیند و میتوانند بعد از این دوران با ریکاوری کردن، دوباره در مسیر رشد قرار بگیرند؟ بخش دیگر این سوال هم میتواند این باشد که آیا شیوع این ویروس، به مرگ شرکتها و کسبوکارها منجر میشود؟ به نظرم کسبوکارهایی که استراتژی خود را بر اساس شرایط جدید بازآفرینی میکنند، میتوانند زنده بمانند و از این دوران عبور کنند و در پساکرونا حتی قویتر به کار خود ادامه دهند. اقدام سوم این است که شرکتها و کسبوکارها باید خیلی سریع شروع کنند به برقراری مفاهمه با سیاستگذاران آن صنعت. راه حل چهارم این است که کسبوکارها آماده باشند تا اگر در هر بازه زمانی آینده مثلا دو، سه یا چهار ماه دیگر روند عادی به اقتصاد بازگشت، سایه سیاه کرونا از کشور رفع و تقاضا مانند قبل شد، سریع بتوانند روند کسبوکارشان را به حالت قبل از دوران کرونا بازگردانند. نکته دیگری هم که به ذهنم میرسد این است که در چنین دورانی کسبوکارها با قانونگذاران و مسئولان رگولاتوری به تفاهمهایی برسند که در بخشی از قوانین حوزه کسبوکارها، تسهیل قائل شوند و همچنین از برخی منابعی که برای چنین مواقع و وضعیتهایی اختصاص مییابد، برخوردار شوند. بنابراین فکر میکنم اگر شرکتها این چهار کار را بهدرستی انجام دهند، حیات خود را تضمین کردهاند و اگر نتوانند این چهار مورد را به خوبی در شرکت پیادهسازی کنند، بدون تعارف باید بگویم احتمال تعطیلی شرکت و خروج از بازاری که در آن فعالیت میکنند وجود دارد. به بازگشت به کار نیروی انسانی اشاره کردید؛ در مورد منابع انسانی هم این مشکل وجود دارد که وقتی کسبوکاری منابع انسانیاش را در دوران بحرانی تعدیل کرده است، آیا در زمان بازگشت اقتصاد و برگشت شرایط عادی به حوزه کسبوکارها، آیا منابع انسانی به آن شرکت اعتماد میکنند و چنین شرکتی باز هم میتواند در مقیاس وسیع به استخدام منابع انسانی مورد نیازش بپردازد؟ فرض کنید که اگر در یک صعنت هشت بازیگر وجود داشته باشد و در دوران پساکرونا چهار شرکت باقی بمانند، به اندازه چهار شرکت استخدامی منابع انسانی داریم و در دورهای افراد زیادی بلاتکلیف هستند و شغلی نخواهند داشت. تا اینکه آن چهار شرکت، رشد دوباره کسبوکارشان را شروع کنند، چون برخی از رقبایشان از بازار کنار رفتهاند، بازارشان چند برابر شده است و بنابراین برای اینکه بتوانند سهم بازار بگیرند و رشد کنند نیاز به نیروی انسانی خواهند داشت. نگاه سرمایهگذاران در دوران پساکرونا چگونه خواهد بود؟ ما در سال ۹۷ و ۹۸ هم شاهد کاهش سرمایهگذاری در اکوسیستم استارتآپی ایران بودیم. در اینجا سه فاکتور اساسی وجود دارد؛ یکی اینکه ایران با بقیه کشورهایی که در آنها اقتصاد دیجیتال در آنجا رونق دارد، متفاوت است. وقتی شرایط اقتصادی و تجاری ناخودآگاه نوعی از غربالگری را انجام میدهد و برخی از شرکتها و کسبوکارها از بازار حذف میشوند، پس سرمایهگذاران هم با انتخابهای کمتری مواجه هستند. اما تفاوت این امر با ایران در این است که در فضای تورمی اقتصاد و در یک وضعیت رکود تورمی، داراییهای فیزیکی اطمینان بیشتری برای سرمایهگذاری ایجاد میکند و سرمایهگذار اطمینان دارد که سرمایهاش حداقل به اندازه تورم رشد میکند. اما داراییهای غیرفیزیکی مانند سرمایهگذاری روی استارتآپها متفاوت است و سرمایهگذار اطمینان ندارد که سرمایهاش حداقل به اندازه تورم رشد کند. اما در ایران گاه تورم تا ۶۰ درصد بالا میرود، از این جهت سرمایهگذار ایرانی با سرمایهگذار غربی متفاوت عمل میکند و در شرایط رکود تورمی روی موارد نامشهود مانند شرکتهای استارتآپی و شرکتهای دانشبنیان سرمایهگذاری نمیکند. نکته سوم مشترک در همه دنیا این است که وقتی شرایط اقتصادی در همه جای دنیا به اصطلاح سخت و راکد شده است، سرمایهگذاران با قیمت بهتری میتوانند سرمایهگذاری کنند. مفهوم تخریب خلاق این است که در اقتصاد، در دورههایی، برخی از کسبوکارها که قبلا کار میکردند در دورهای به دلیل متغیرهای محیطیشان دیگر امکان کار کردن ندارند، از بین میروند و به جای آنها کسبوکار دیگری ایجاد میشود و رشد میکند که به نیازهای دنیای جدید، پاسخ بهتری میدهد. همین الان یکی از دغدغههای نظام آموزشی این است که با این وضعیتی که بر اساس پایبندی به فاصلهگذاری اجتماعی ایجاد شده است، چگونه موضوع آموزش را برای سطوح مختلف مدارس و دانشگاهها پیگیری و حل کند. مثلا دیجیکالا یکی از کسبوکارهایی است که در چنین دورانی کمک زیادی به دولت میکند؛ هم به لحاظ ارسال کالای مورد نیاز خانوادهها، جلوگیری از شیوع بیماری و هم اینکه به افرادی که تاکنون رفتار خرید آنلاین نداشتند، برای خرید آنلاین آموزش میدهد. نکته مهم در این میان این است که اگر خدمات و سرویس خوبی به چنین کاربری که قبلا خرید آنلاین نداشته داده شود، بدون اینکه کسبوکار برای بازاریابی هزینهای کرده باشد، این کاربر، به کاربری وفادار برای پلتفرم تبدیل میشود. آیا این تجارب و این مسائلی که الان کشور با آن دست به گریبان است که حتی به احتکار اقلام بهداشتی منجر شد، نظام آموزشی با مشکلات زیادی مواجه شده و… موجب میشود که مسئولان و دولتمردان ما به فکر توسعه زیرساختهای اینترنت و گسترش فرهنگ استفاده از خدمات آنلاین بیفتند یا اینکه این دوران هم میگذرد، باز حرف زدن از اقتصاد دیجیتال فراموش میشود و تغییر خاصی را در وضعیت پس از آن نخواهیم دید؟ هدفم این است که بگویم تا قبل از شیوع ویروس کرونا و ایجاد چنین وضعیتی که الان در کشور میبینیم، اقتصاد دیجیتال هم برای دولت یک کالای لوکس بود. اما کرونا هم به مردم و هم به دولت نشان داد که اتفاقا در حوزههای دیگری مانند سلامت، بیمه و دیگر بخشها نیز استفاده از ظرفیتهای حوزه آنلاین، جزو ضروریات اولیه زندگی است و اگر این امکان را نداشته باشند، کمبودهای زیادی را احساس میکنند.
متن کامل خبر در سایت نوپانا
نظرات