سه ستاره، به درخشندگی سامسونگ
به گزارش پایگاه خبری تجارت طلایی نیوز، یکی از رموز موفقیت اقتصادی کره جنوبی نوع خاصی از شرکتداری بود که در این کشور در دوران پس از جنگ جهانی دوم جا افتاد و تا امروز نیز به گونهای تعدیلشده ادامه دارد. اقتصاد کره بر پاشنه اَبَرشرکتهای خانوادگی میگردد که به «چائِبول» ( Chaebol ) معروفند. چائبولها شرکتهایی خوشهایاند که شاخههایشان در حوزههای صنعتی مختلف فعال است. برای مثال گروه سامسونگ به عنوان یکی از بزرگترین چائبولهای کره، در چندین صنعت فعالیت دارد، در حالی که بسیاری گمان کنند سامسونگ فقط دستگاههای الکترونیک مانند گوشی تلفن همراه تولید میکند. بگذارید معروفترین حوزههایی را که شرکت سامسونگ در آن فعال است، نام ببرم: بیمه عمر، صنایع سنگین (یکی از بزرگترین شرکتهای کشتیسازی کره)، ساختوساز (که یکی از شاهکارهایش برج خلیفه دبی است)، همکاری در خودروسازی با شرکت رنوی فرانسه، تولیدات پولیمری و لیتیوم، حوزه مد و فشن و در نهایت هتلداری.
سامسونگ در ۲۰۱۷ بیش از ۲۶۵ میلیارد دلار درآمد ناخالص داشت که سود خالص آن ۳۷ میلیارد دلار بود. برای اینکه بفهمیم این مبلغ چقدر است، یادآوری میکنم اگر ایران روزی دو میلیون بشکه نفت به قیمت میانگین و ایدئال ۵۰ دلار به ازاری هر بشکه بفروشد، درآمد «ناخالص» آن در یک سال حدود ۳۶.۵ میلیارد دلار میشود. حال در نظر بگیرید که سامسونگ شرکتی خصوصی است و سنت چائبولها نیز بر پایه همین شرکتداری خانوادگی است. در اصل این الگو را کرهایها از ژاپنیها یاد گرفتند. ژاپنیها با همین شیوه شرکتداری خانوادگی از اواخر قرن نوزدهم اوج گرفتند؛ شیوهای که به «زایباتسو» ( Zaibatsu ) معروف بود. اما در پی شکست ژاپن از آمریکا در جنگ جهانی دوم، ژنرال مکآرتور، فرماندار آمریکایی، این شرکتها را که موتور اقتصاد و تامینکنندگان جنگی ژاپن بودند، متلاشی کرد و شیوه دیگری جایگزین آن شد.
لی بیونگچول بنیانگذار شرکت سامسونگ وقتی در اواخر دهه چهل شرکت خود را نامگذاری و ثبت میکرد، بسیار متاثر از الگوهای ژاپنی بود و به تقلید از دو شرکت ژاپنیِ «میتسوبیشی» (سه لوزی) و «میتسویی» (سه چشمه)، نام شرکتش را «سه ستاره» (سامسونگ) گذاشت تا در اوج باشد و بدرخشد. او دو بار شکست خورد، یک بار در دهه چهل وقتی کره به اشغال ژاپن درآمد و یک بار در دهه پنجاه وقتی جنگ کره کشور را به خاک و خون کشید. البته شرکت او ابتدا در کار مواد غذایی و سپس در صنعت شکرریزی بود. شرکت سامسونگ الکترونیکز تازه در سال ۱۹۶۹ تاسیس شد. اما از سامسونگ که بگذریم، مسئله در اینجا این نوع اقتصاد است که بر پایه ابرشرکتهای خانوادگی میگردد. چنانکه شرکت سامسونگ با بیش از ۳۱۰هزار کارمند همچنان در اختیار خانواده لی است.
اینکه این نوع اقتصاد چه ویژگیهایی دارد، نقش دولت که رانتهای هدفمند به چائبولها میدهد در این اقتصاد چیست، این شرکتها چه تاثیری بر اقتصاد، رفاه اجتماعی و حاکمیت سیاسی میگذارند، همگی پرسشهایی جدی است که اقتصاددانان و جامعهشناسان با تحقیق دقیق باید پاسخ دهند. اما چیزی که وجود دارد این است که این نوع شرکتداری ویژگیهای مهمی دارد که باعث موفقیت آن میشود، از جمله اینکه تصمیمگیری به متمرکزترین شکل ممکن صورت میگیرد و ثبات، انسجام و وفاداری مدیریتی بینظیری در آن وجود دارد. در واقع اقتصاد سوار بر شبکه خویشاوندی سنتی میشود و از این لحاظ آمیزهای از سنت و مدرنیته است.
یک چائبول برای تصرف بازارهای جهانی به مدرنترین الگوها چنگ میزند و همزمان هر چه پیشتازتر و موفقتر باشد، سنت خانوادگی خود را بیشتر و بهتر حفظ میکند. در واقع در زیر لایه مدرنسازی، تحکیم مناسبات سنتی نیز تضمین میشود. یک شرکت بزرگ وقتی مدیریت متمرکز، سلسلهمراتبی و و مبتنی بر فرماندهی فرمانبری دارد، ماندگاری و پویایی بیشتری دارد.
در نهایت اگر این الگو را با ایران در هفتاد هشتاد سال گذشته مقایسه کنیم، به سختی میتوان شرکتداری بزرگ خانوادگی پیدا کرد. البته شرکتهای خانوادگی (یا شخصی) بزرگی در دهه چهل و پنجاه در ایران شکل گرفت که همگی پس از انقلاب دولتی و مصادره شد، اما پس از آن نیز هیچگاه این مجال برای شرکتهای خصوصیخانوادگی (تاکید میکنم خصوصی، نه خصولتی یا سهامی) دست نداد که چنین نقشی در اقتصاد ایفا کنند. یک بخش خصوصی وابسته و شبهدولتی پدید آمد که سهامش دست مردم بود و مدیرش از کابینه میآمد. نیمهخصوصی شدن باعث شد شرکتها نه به درستی به دولت پاسخگو باشند و نه به سهامدارانشان! دولتها که عوض میشوند وزرا تندتر و سهامداران خُرد هم چه میدانند زیر و بم شرکتداری چیست...
نویسنده: مهدی تدینی
نظرات