5 باور غلط که میتواند کسب و کار شما را نابود کند
بررسی دلایل شکست در استارتاپها همیشه یکی از موضوعات داغ در دنیای کارآفرینی است. به همین دلیل در این مطلب قصد داریم به 5 مورد از باورهای غلط که میتواند منجر به سقوط هر کسب و کاری شود بپردازیم. پس در ادامه با ما همراه باشید.
اکوسیستم - آیا میدانستید که تنها 20 درصد از کسب و کارهای نوپا تنها یک سال پس از شروع به کار، از بین میروند؟ البته دلایل زیادی برای شکست آنها وجود دارد. از استخدام افراد اشتباه در تیم کاری گرفته تا کمبود سرمایه و عدم نیاز بازار به محصول یا خدمات آنها.
با این حال، دلایل خارجی شکست این کسب و کارها هرچه که باشد، میتوان ریشه تمام آنها را در طرز تفکر مدیر و نوع مدیریت شرکت دانست. زیرا حتی اگر شما در سال دوم، پنجم یا بیستم کسب و کار خود باشید غولهایی همچون Blockbuster و Borders ثابت کرده اند که هرگز هیچ تضمینی برای ادامه موفقیت وجود ندارد و متاسفانه باید بدانید که هیچ چیزی سریعتر از باورهای محدودکننده نمیتواند یک غول تجاری را نابود کند. در ادامه قصد داریم به پنج مورد مهم بپردازیم که میتواند هر کسب و کاری را نابود کند.
1 –محصول یا خدمات مورد نظر باید قبل از عرضه بینقص باشد
زمانی که شما از محصول خود رونمایی میکنید یا خدماتی را ارائه میدهید، مطمئنا هدف شما این است که بازار هدف خود را با ارائه آن تغییر دهید، همه را به شگفتی وا دارید و همه برای خرید محصول شما صف بکشند.
پیشنهاد ما به شما این است که پیش از کامل شدن محصول نهایی شما، آن را عرضه کنید. در حقیقت، تا زمانی که شما محصول خود را به مشتری هدف خود عرضه نکنید و بازخورد آنها را دریافت نکنید، به طور کامل نمیتواند بفهمید که محصول یا خدمات ایدهال شما باید چگونه باشد. به همین دلیل است که Reid Hoffman، موسس شبکه اجتماعی لینکدین میگوید: اگر شما به عنوان یک کارآفرین از عرضه اولین محصول خود خجالت زده نشوید، باید نتیجه گرفت که آن را خیلی دیر به بازار فرستادید.
همان طور که احتمالا میدانید لینکدین شروع محکمی نداشت. او در ابتدا نتوانست چندان نظر کاربران را به خود جلب کند. اما این شروع ضعیف نتوانست مایکروسافت را قانع کند که از خرید لینکدین به قیمت 26.2 میلیارد دلار صرف نظر کند. بنابراین نیازی نیست که در ارائه اولیه محصول خود وسواس به خرج دهید. شما کافی است تا بر اساس بازخوردی که از مشتریان خود دریافت میکنید کسب و کار خود را توسعه دهید و تغییرات موردنظر را اعمال کنید.
اریک ریز نویسندهی کتاب «استارتاپ ناب» میگوید:
زمانی که به فکر ساخت محصولی با حداقل پایداری هستید، به این قاعدهی ساده توجه کنید: هر ویژگی، روند یا تلاشی را که مستقیماً روی دانش محصول شما تأثیرگذار نیست، حذف کنید.
2 – من یک محصول یا سرویس را به مردم ارائه میدهم نه یک دستاورد را
زمانی که شما محصول ایده ال خود را میسازید ممکن است تصور کنید که محصولتان به دلیل کیفیت بالا خیلی راحت بازار خود را بدون هیچ گونه تبلیغی پیدا خواهد کرد. در صورتی که این تصور اشتباه است و همیشه این شیوه جواب نمیدهد. واقعیت این است که مردم بابت سرویسها یا محصولات پول پرداخت نمیکنند بلکه آنها راه حل، رویا یا نتایجی را میخرند که محصول شما به آنها پیشنهاد میکند.
همان طور که Trevor Mauch، مدیرعامل Carrot میگوید: مردم در واقع یک ماشین، وبسایت یا خانه جدید را نمیخرند. بلکه آنها برای چیزی هزینه میکنند که میتواند رویای آنها را تحقق ببخشد و آینده زندگیشان را آن طوری که میخواهند، بسازد.
این دقیقا همان چیزی است که شما با استفاده از بازاریابی هدف قرار میدهید. او همچنین معتقد است: یکی از اشتباهات بزرگی که من و حتی بعضی از شرکتهای بزرگ در گذشته مرتکب شدیم آن بود که بیش از حد بر روی بازاریابی محصول و ویژگیهای آن تمرکز کردیم. در صورتی که باید بر روی آن چیزی تمرکز میکردیم که زندگی مشتریان بعد از استفاده از محصول ما به آن شبیه خواهد شد.
3 – من باید از همه اتفاقاتی که در کسب و کارم میافتد، مطلع باشم
یکی از عادتهایی که بسیاری از کارآفرینان بخصوص مالکین کسب و کارهای نوپا دارند وسواسی بودن آنها است. در واقع آنها کنجکاو هستند که بدانند چه اتفاقاتی بین کارمندانشان در طول روز میافتد یا این که کارکنان آنها دقیقا به چه شکلی کارها را پیش میبرند. البته در برخی مواقع چنین برخوردی میتواند قابل توجیح باشد. به عنوان مثال زمانی که یکی از کارمندان شما به اندازه کافی کارآیی ندارد یا پروژه ای مهم در دست اجرا دارید که به ثمر رسیدن آن برای رشد شرکت شما بسیار حیاتی است.
اما اگر شما قصد دارید یک شرکت بزرگ را مدیریت کنید بنابراین نمیتوانید تک تک پروژههایی را که در دست اجرا دارید، با جزییات بررسی کنید. در اینجا است که استخدام افراد قابل اعتماد برای سپردن مدیریت پروژهها به آنها نقش خود را نشان میدهد. Scott Carbonara که یک کارشناس کسب و کار است در این زمینه میگوید: یک رئیس بزرگ افراد با استعداد را استخدام میکند و سپس به آنها اجازه میدهد که به شیوه خودشان کار را جلو ببرند.
حتی George Patton که یکی دیگر از کارشناسان زبده در این زمینه است، میگوید: نیازی نیست که به کارمندان خود بگویید که چگونه فلان کار را انجام دهند، کافی است که به آنها بگویید چه کاری را باید انجام دهند، سپس ببینید که چگونه آنها شما را با هوش خود در انجام دادن آن کار شگفتزده میکنند. اگر شما افرادی را استخدام کنید که میتوانید به آنها اعتماد کنید در نتیجه به جای این که مجبور باشید در جزئی ترین مسائل ورود کنید، میتوانید انرژی خود را بر روی رشد و توسعه شرکت خود متمرکز نمایید. طبق بررسیهای سایت Psychology Today مدیریت کارمندان به شیوه میکرو (ورود به جزئی ترین مسائل آنها) میتواند به شدت به خلاقیت و کارایی آنها لطمه وارد کند.
4 – من اعتماد به نفس کافی برای خروج از منطقه امن خود را ندارم
اگر شما قصد راهاندازی کسب و کاری را دارید، بنابر این باید عادت کنید که بتوانید از منطقه کاری نرمال و همیشگی خود خارج شوید. بسیاری از مسائل کارآفرینی مستلزم این است که بتوانید در مقابل دیگران صحبت کنید، محصول یا خدمات خود را بفروشید و درباره خود صحبت کنید و حتی الهامبخش مردم باشید به گونه ای که آنها دنباله روی شما باشند. حتی در مواقعی نیاز است که جلوتر از بقیه حرکت کنید، حتی اگر از نتیجه آن کار مطلع نباشید.
واقعیت این است که افرادی که امپراطوریهای بزرگی در دنیای تجارت دارند هرگز از حرکت رو به جلو یا تغییر به دلیل خطراتش نمیترسند. در واقع خارج نشدن از منطقه امنی که برای خود ساخته اید میتواند منجر به نابود شدن کسب و کار شما و همچنین لطمه وارد شدن به شهرت شخصی شما شود.
اگر شما میخواهید آن کسب و کاری که در ذهنتان است راه بیندازید، بنابراین باید ترس را کنار بگذارید و از حاشیه امنی که برای خود ساختهاید خارج شوید و این را باور داشته باشید که توانایی شما بیشتر از چیزی است که فکرش را میکنید.
5 – شغل من فقط این است که به کارمندانم امر و نهی کنم
شما رئیس هستید بنابراین منطقی است که وقت زیادی را برای توجیح کردن کارمندان خود درباره کاری که باید انجام دهند صرف میکنید. هر چه کسب و کار شما بزرگتر شود زمان بیشتری را باید صرف امر و نهی کردن به کارمندان خود کنید. اما این بدان معنی نیست که شما باید به یک ربات سنگدل تبدیل شوید. در واقع اصلا نباید این طور باشد.
اگر این چنین باشد بهرهوری کارکنان شما به حداقل خواهید رسید و آنها رغبت چندانی به انجام دادن وظایف خود ندارند زیرا احساس میکنند که شما به آنها اهمیت نمیدهید. این در صورتی است که شما میخواهید آنها بیشترین انرژی را بر روی پروژهها بگذارند. شما انتظار دارید که آنها ایدههای جدید خود را در کارهایشان به کار بگیرند و به راحتی و بدون ترس از راه حلهای جدیدی که به ذهنشان میرسد برای حل مشکلات استفاده کنند. به طور کلی میتوان گفت که هر چه تیم شما استقلال کاری بیشتری داشته باشد شما نیز وقت بیشتری برای پرداختن به بقیه امور دارید.
شما میتوانید به جای دستور دادن به کارمندان، آنها را توانمند کنید تا از عهدهی کارها برآیند. به آنها اهمیت بدهید و در صورت نیاز کنارشان باشید، اما محیط کار را به زندان تبدیل نکنید و از محدودیتهای بی فایده، پرهیز کنید.
بله کار شما این است که به تیم خود بگویید که چه کار کنند اما در عین حال نیز باید الهامبخش آنها باشید، به آنها انگیزه دهید و حتی رابطه دوستی خوبی با آنها ایجاد کنید. اگر این چنین باشد، آنها به خوبی دستورالعملهای شما را اجرا خواهند کرد.
اولین دلیل شکست در هر کسب و کاری به باورهای محدودکننده مدیر پروژه برمیگردد
اگر شما دوست ندارید تا جز لیست کسب و کارهایی باشید که در 10 سال اول کار خود شکست خوردهاند، باید استثنایی فکر کنید. کسب و کارهایی که شکست میخورند معمولا انعطافپذیری و پایداری در سازمان کاری آنها دیده نمیشود و اعضای تیم اسیر رهبری اشتباه مدیر خود میشوند. چنین کسب و کارهایی مدیرانی دارند که به یک یا چند مورد از موارد که در بالا به آنها اشاره شد معتقدند.
همان طور که پیش تر گفته شد دلایل و اشتباهات خارجی زیادی برای شکست کسب و کارها وجود دارند اما این باورهای محدودکننده مدیران است که باعث بروز این اشتباهات میشوند. اگر شما قصد دارید تا کسب و کار رویایی خود را بسازید بنابراین نیاز است تا روش فکر کردن خود را تغییر دهید. پس هم اکنون شروع کنید و این 5 طرز تفکر اشتباه را از خود دور نمایید.
نظرات