شکست تابو نیست

شکست تابو نیست

در پنلی که با عنوان «دلایل شکست استارتاپ‌ها و کمرنگ‌بودن موفقیت شتاب‌دهنده‌ها» در همایش چهارم یلدای کارآفرینان استارتاپی ایران برگزار شد، رضا زرنوخی‌ رئیس صندوق توسعه تکنولوژی ایران، علیرضا اسکندری بنیانگذار بقچه، حمیدرضا احمدی بنیانگذار ایوند، رضا کلانتری‌نژاد هم‌بنیانگذارهم‌آوا، محسن سیدین قائم‌مقام مدیرعامل شناسا، علی فیاض‌بخش مدیر استراتژی سرآوا و مهدی محمدی دبیر ستاد اقتصاد دیجیتال معاونت علمی ریاست جمهوری حضور داشتند. در این پنل موضوعاتی چون چرا شتاب‌دهنده‌ها‌ شکست خورده‌اند، نقش دولت در تامین مالی استارتاپ‌ها و مدل‌هایی که برای ورود غیرمستقیم دولت به سرمایه‌گذاری در این حوزه وجود دارد، آیا شکست تابو است، دلایل شکست استارتاپ بقچه از زبان بنیانگذارش، اینکه شکست تقصیر چه کسی یا چیست؟ شوآف‌بودن فضای شتاب‌دهی اکوسیستم ایران، کپی‌پیست‌بودن مدل‌های اجراشده و… مطرح شد. علی اسکندری: بله تیم مشکل جدی‌ای بود، فضای ما کمی رفاقتی شده بود که البته طبیعی هم است، آدم بهترین افرادی که می‌تواند اوایل کار پیدا کند، دوستانش هستند. حمید رضا احمدی: ایوند به عنوان یک استارتاپ موفق در ذهنم نیست، یعنی خیلی افتخار می‌‌‌کنم به اینکه در این ۴ سال رشد کردیم و تیم خوبی داریم و کارهای مختلفی کردیم، ولی فکر نمی‌کنم هنوز آن برچسب موفق را بتوانم رویش بگذارم، نمی‌دانم دیجی‌کالا به خودش می‌گوید من موفق هستم یا نه، هنوز همه‌ ما خیلی کار و خیلی جای رشد داریم. وقتی می‌گویی موفقی، یعنی به پایان یک چیزی رسیده‌ای که موفق است، مثلا به فروش رسیدی یا در بورس وارد شدی، ما هنوز خیلی کار داریم و اینکه بگوییم موفق هستیم، ممکن است انگیزه‌مان را کمتر کند و به آن جاهای بالاتری که می‌خواهیم، نرسیم. به نظر من دلیل اصلی شکست استارتاپ‌ها این است و اصولا این را همه می‌دانیم و از اول هم گفتیم، ۹۰ درصد استارتاپ‌ها شکست می‌خورند، یعنی شکست در ذات آن است، چراکه کار پرریسکی انجام می‌دهیم و فکر می‌کنم به همین خاطر هم شکست، ننگ نیست. علیرضا در مورد شکست به عوامل کوچک اشاره داشت، ولی ممکن بود که همه این عوامل وجود داشته باشند اما باز هم موفق شوند. برای خود ما در ایوند تا مدت زمان زیادی ساعت کاری بچه‌ها دقیق نبود، ولی کارمان ادامه پیدا کرد؛ مسئله این است که همه استارتاپ‌های موفق تقریبا یک جور هستند، مثلا وقتی یک استارتاپ رشد می‌کند و به جلو می‌رود، با مدیریت خوب و اینطور چیزهاست و وقتی هم شکست می‌خورد، این دلایل ریز خیلی بزرگ می‌شوند، ولی به‌هرحال همه باید این را در نظر داشته باشیم که کار پرریسکی می‌کنیم و در نهایت اینکه شکست لزوما تقصیر کسی هم نیست؛ یعنی ممکن است اشتباهاتی رخ بدهد، اما تقصیر یک نفر نیست. اکبرهاشمی: علیرضا می‌گوید من مقصر هستم در شکست‌خوردن و حمیدرضا می‌گوید موفقیت‌مان با همدیگر بوده است؛ ولی یک صدایی که در اکوسیستم شنیده می‌شود، این است که من شکست خوردم، به خاطر اینکه فلانی این کار را کرد، دولت این کار را نکرد، وی‌سی این کار را کرد و کمتر پیش می‌آید که ما شکست‌مان را بپذیریم؛ شاید یک دلیلش بحث فرهنگی باشد، البته حمیدرضا من نمی‌دانم در زندگی قبل از ایوند شکست خوردی یا نه؟ حمید رضا احمدی: اتفاقا من یک خاطره‌ای دارم؛ سال ۹۲ ‌جلسه‌ای در یکی از رویدادهای استارتاپ ویکند بود، در آنجا محسن ملایری گفت که من احساس می‌کنم جای شتاب‌دهنده در ایران خالی است و باید شتاب‌دهنده داشته باشیم. به این صورت که حدود ۱۰۰ میلیون تومان در استارتاپ‌ها سرمایه‌گذاری می‌کنند و بین ۱۵ تا ۳۰درصد هم سهام می‌گیرند و… این فرمول هیچ وقت به بهبود کار استارتاپ‌ها کمک نکرد، یعنی هر فصل و سالی هم که می‌گذرد، احتمال اینکه مشکل، ساختاری باشد، بیشتر است که این مسئله باعث شده استارتاپ‌های موفق از این شتاب‌دهنده‌ها بیرون نیایند. به نظر من یک بازبینی کلی باید در این فرمول بشود، البته من ریاضی‌اش را نمی‌دانم، ولی احساس می‌کنم یک چیزی مثل ۵۰۰ میلیون باشد با ۵ درصد. پاسخ این است که حتما نیاز دارد، اما اگر قرار باشد (با تمام احترام به فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌های پیام نور و قس‌علی‌هذا) بگوییم که ما در هر شهرستانی یک دانشگاه بزنیم، به آن کیفیتی که می‌خواهیم دست پیدا می‌کنیم، قطعا اینطور نخواهد بود. به نظر من اتفاقی که نیفتاده و دلایلش را می‌توانیم واکاوی کنیم این است که ما شتاب‌دهنده‌هایی که عناصر اصلی موفقیت را هم خودشان داشته باشند و هم بتوانند به تیم‌ها بدهند، کم داشتیم و بعد که این کمبود را داشتیم، در عین حال به دلایلی عجله کردیم؛ عین کاری که در صنایع دیگرمان کردیم، در صنعت سیمان و پتروشیمی‌مان هم همین کار را کردیم، یعنی یک مزیتی داشتیم و آن مزیت را برداشتیم در کل کشور توسعه دادیم، بدون اینکه این مزیت، مزیت رقابتی در اقصی‌نقاط کشور باشد و هزینه بسیار بالایی را به کشور تحمیل کردیم. راجع به شتاب‌دهنده‌ها نیز همین اتفاق افتاده است؛ یک موضوعی که حمیدرضا گفت نتورک است، یعنی نتورک‌افکت (Network Effect) است که می‌تواند کار بکند، علی‌الخصوص در این حوزه. بنابراین به نظر من ما حتما به شتاب‌دهنده نیاز داشتیم، ولی نه به این تعداد، باید ۶ یا ۷ شتاب‌دهنده درست و حسابی می‌داشتیم که بتوانند اکوسیستم داشته باشند و آن نتورک افکت را ایجاد بکنند و بعد در راندهای بعدی سرمایه‌گذاری، کسان دیگری را کنارشان می‌گذاشتیم. اتفاقا جایی است که شتاب‌دهنده‌های خوب کشور که آن نتورک افکت را درست کرده بودند یا می‌توانند درست کنند، سرمایه‌گذارهای آتی را هم جذب می‌کنند، به دلیل اینکه در این دانشگاه‌ها، تلنت‌های خوبی پیدا خواهند کرد، ولی اگر ما تعداد را زیاد بکنیم، وی‌سی‌ها و سرمایه‌گذارها هم سرگیجه می‌گیرند و نمی‌دانند به کجا و کدام سمت باید بروند. رضا کلانتری‌نژاد: در موج اول و بعد از شکل‌گیری استارتاپ‌های بزرگی که امروز وجود دارند، این درک ایجاد شد که برای بسط و توسعه کسب‌وکارهایی که ظرفیت پذیرش سرمایه داشته باشند، نیاز به نهادهایی مثل شتاب‌دهنده‌هاست، این درک قطعا درک درستی بود و من کماکان از آن دفاع می‌کنم، اما همانطور که علی هم گفت و قبل از جلسه داشتیم صحبت می‌کردیم، دامن‌زدن به توسعه اینها به صورت امری که انگار قرار است در آن مساوات با عدالت جابه‌جا شود، به گمانم به مقدار زیادی لطمه زد و باعث شد برای سرمایه‌گذارانی که در داخل این شتاب‌دهنده‌ها بودند (می‌دانید به هرحال شتاب‌دهنده‌ها شبیه به یک مایکرووی‌سی عمل می‌کنند و باید به نحوی برای یک دوره سرمایه‌گذاری مشخص بتوانند منابع‌شان را تامین کنند) گرایش‌هایی به وجود بیاید برای اینکه این شتاب‌دهنده‌ها را سوق بدهند به سمت کسب درآمد. امروز‌ کم هستند تعداد شتاب‌دهنده‌هایی که می‌دانند دقیقا چه نقشی دارند، اما اگر شتاب‌دهنده‌ها را محل تلاقی تجمیع سرمایه‌های مورد نیاز بچه‌ها در لغزنده‌ترین مراحل بدانیم، آن موقع فکر می‌کنم از کار افتادن‌شان، نه اینکه باعث می‌شود هیچ استارتاپی به وجود نیاید، که لزوما مسیر استارتاپ‌های موفق دنیا حتما از شتاب‌دهنده‌ها نخواهد گذشت؛ شکل‌گیری اکوسیستم و آن اثرپروانه‌ای را که این شکل‌گیری اکوسیستم می‌تواند بگذارد و امیدی که می‌تواند بدهد، متاثر خواهد کرد که به گمانم الان هم متاثر شده است. نبود این نهادها باعث شده که یک سرگشتگی‌ای وجود داشته باشد و اگر نسل اول استارتاپ‌ها از وی‌سی‌هایی مثل سرآوا سرمایه گرفتند، نسل دوم از آواتک و بعد انجل‌اینوستورهایی که اطراف‌شان را گرفتند سرمایه گرفتند؛ به نظرم نسل سوم الان دسترسی به پری‌سید و سیدمانی ندارد و این یک واقعیت است، به خاطر از کار افتادن همین نهادهایی که قرار بود این کار را بکنند و ما حجم زیادی از منابع را در تعداد زیادی از آنها تخس کردیم و طبیعی است در جایی که هم منابع محدود و هم تلنت محدود است، مشکل پیش بیاید. باید مسیر را طوری پیش ببریم که شتاب‌دهنده‌ها را به عنوان یک نهاد اقتصادی Feasible کنیم، شتاب‌دهی لازم است، چون نوآوری باید درست شکل بگیرد و مشتری نوآوری باید در این مسیری که الان تعداد زیادی شتاب‌دهنده در آن حضور دارد، جواب بگیرد؛ اما طبیعتا به نظر می‌آید تعداد زیادی از آنها حذف خواهند شد و آنهایی باقی خواهند ماند که نسبت به این شرایط خودشان را تغییر دهند. اکبرهاشمی: علی، رضا اشاره کرد که آنقدر این کار گسترده شد که تامین‌ منابع مالی نتوانست آنطور که باید اتفاق بیفتد، آیا دولت‌ها در بیزینس‌مدل‌های دیگر دنیا در موفقیت شتاب‌دهنده‌ها نقش دارند؟ فقط برای اینکه حاکمیت این اطمینان را پیدا کند که منابع به شکل کارآمدی استفاده می‌شود، باید این سرمایه‌گذاری‌ در قالب مچینگ اتفاق بیفتد؛ یعنی سرمایه‌گذار بخش خصوصی یا لیداینوستور، منابعی را سرمایه‌گذاری کند. اکبرهاشمی: آقای محمدی می‌خواهم بدانم رویکرد معاونت علمی ریاست جمهوری در این حوزه چیست؟ شاید منابع مالی شتاب‌دهنده‌ها و بخش خصوصی برای یک یا ۲سال اول کافی بود، ولی به نظر می‌آید در ادامه، دولت باید به نوعی وارد مشارکت‌هایی با بخش خصوصی می‌شد، آیا این اتفاق افتاده است و اگر نه، چرا؟ من می‌خواهم بگویم چرا ما می‌گوییم اکوسیستم الان دچار یک مکانیسم خودتکراری و به قول شما شکست در استارتاپ‌ها و شکست در شتاب‌دهنده‌ها و حتی شاید وی‌سی‌ها شده است. بقیه گونه‌ها وقتی می‌بینند آن گونه برنده است، از آن تقلید می‌کنند، چراکه فکر می‌کنند برای پایداری باید آن مسیر را ادامه بدهند؛ این اتفاق در اکوسیستم ایران افتاده است، گونه‌های برنده‌ای در نسل اول و تا حدودی نسل دوم شکل گرفتند و بقیه الان دارند تقلید می‌کنند و به دنبال این هستند که در یک مسیر تکاملی خودشان را شبیه دیجی‌کالا یا اسنپ و بیزینس‌مدل‌های موفق یا کسب‌وکارهای موفق بکنند. وقتی شتاب‌دهنده‌های عمومی شکل گرفته‌‌اند اما نتیجه خیلی عمده‌ای نداشته‌اند، پس باید شتاب‌دهنده تخصصی راه‌اندازی شود و از طرفی به جای سرمایه‌گذاری مستقیم به سراغ کواینوست و مچ‌فاند آمده است. اکبرهاشمی: شما باید کمک کنید که سیاستگذار سرعتش بیشتر شود چون این همه شکست برای بچه‌های استارتاپی واقعا سخت است. اکبرهاشمی: بله، ولی شکستی که خود استارتاپ مسئولش باشد، نه اینکه منابع مالی تمام شده باشد و دولت هنوز تصمیم قطعی نگرفته که به این حوزه ورود کند یانه؟! رضا زرنوخی: ما از شکست و نقش دولت صحبت می‌کنیم، ولی با همدیگر تعارف هم داریم و نمی‌گوییم این مدل سرمایه‌گذاری فعلی موفق است یا خیر؟ من به‌عنوان یک سرمایه‌گذار می‌خواهم نقدم را بگویم؛ چرا سرمایه‌گذارها از شتاب‌دهنده‌ها پروژه نمی‌گیرند. نکته مهم دیگر این است که کسانی که قرار است شتاب‌دهنده راه‌اندازی کنند، باید در حوزه کاری خود، تخصص داشته باشند. نتیجه اینکه راه‌اندازی شتاب‌دهنده باید براساس نیازهای بازار باشد، باید با بنگاه‌های حرفه‌ای همراه باشد و خواهش من از دولت این است که اگر هم الگویی طرح می‌کنید، آن را تکثیر نکنید، چون ممکن است یک الگو در حوزه آی‌تی جواب بدهد اما در حوزه بایو یا نفت و… جواب ندهد. اکبرهاشمی: در پایان این پنل از آقای محمدی که از بخش دولتی در این پنل حضور دارند، می‌خواهم که دولت کمک کند تا تامین مالی شتاب‌دهنده‌ها هر چه سریع‌تر انجام شود. بنابراین دولت باید به صورت مچ‌فاند یا کواینوست وارد میدان عمل شود و مشکل تامین مالی شتاب‌دهنده‌ها را حل کند تا آنها بتوانند ادامه حیات بدهند و خروجی قابل قبولی داشته باشند.

متن کامل خبر در سایت هفته نامه شنبه

منبع خبر

هفته نامه شنبه

هفته نامه شنبه

هفته نامه شنبه یک رسانه در شهر تهران می باشد

نظرات