حکایت کارآفرین کهنه کار: از دستفروشی تا تولید اولین هلیکوپتر رادیو کنترل ایران
ناصر تحسینی از کودکی کار کرد و از کارش لذت برد، بدون توقف موانع را از سر راه برداشت تا اینکه به موفقیت رسید، کودکی که از ۹ سالگی دست فروشی کرد باقلوا فروخت، شربت فروخت و بلال، اما از کارش لذت میبرد. او از ۹ سالگی وارد مغازه پدرش شد، پدری که سالها، زمان را به دیگران دقیق تحویل میداد، ساعت سازی که به کوچکی عقربههای ساعت نان در میآورد اما امروز پسرش یکی از بزرگترین تولیدکنندگان اتصالات کشور است. او تمام این سالها کار کرده است و این همه تجربه خود را مدیون لطف خدا و پشت کارش میداند. حدودا چند سال به کار سیمپیچی ادامه دادم، کاری که بسیار سخت و پیچده است و این کاملا از اسمش پیداست. عاشق کارم بودم هر وقت در کارم مشکلی برای عیب یابی وسیلهای وجود داشت با علاقه و صبر زیاد آن را حل میکردم، در آن زمان بهترین دوست من، کارم بود ولی تعدادی دوست از دوران کودکی در کنارم بودند که گویا فرشتهای در مسیر موفقیت من بودند، فرستادهای از سمت خدا آن هم درست در نقطه انتخاب مسیر، بعد از چند سال فعالیت در رشته سیمپیچی یکی از دوستانمکه کار تولید قطعات انجام میداد سری به من زد و گفت زنجان قطب چاقوی ایران است، ولی چرخهای سنباده در این شهر برای مصارف کارخانهها تولید نمیشود، از آن روز من شغلم را از سیمپیچی به تولید ماشین آلات و چرخهای سنباده تغییر دادم، به لطف و کرم خداوند متعال رونق در این کار با ما همراه بود. میگوید: به لطف خداوند چند سالی در کار تولید چرخهای سنباده فعالیت کردم تا اینکه چرخش روزگار دوستی را سر راه گذاشت که پیشنهاد کرد بهترین کار در حال حاضر تولید اتصالات است، هم بسیار پرمصرف است و هم دولت درصد بالایی از اتصالات را وارد میکند که با تولید آن هم به درآمد خوبی میرسیدیم و هم نیاز به واردات کمتر میشد. با یاری خداوند و همدلی دوستان شروع کردیم، کم کم دستگاههای پیشرفتهتری به مجموعه اضافه شد، سختی زیادی را تحمل کردیم اما ناامید نشدیم و توانستیم تا این لحظه بیش از ۴۰۰ نفر را در کارخانه مشغول به کار کنیم و یکی از بزرگترین افتخاراتمان این است که توانستیم با پشت کار مداوم کمی از واردات اتصالات را با تولیدمان کاهش دهیم و به کشور خدمت کنیم. آن وقت که قرار است نان را از تنور خارج کنند سنگها را از آن میگیرند!
متن کامل خبر در سایت مدیر اینفو
نظرات