ایدههای بد برای کسبوکار بهترند!
تریستن در سال ۲۰۱۳ متوجه شد که برای مردان رنگینپوست و بهویژه سیاهپوستان محصولات بهداشتی خاصی برای اصلاح در بازار نیست. او نام بیول (Bevel) را برای مجموعه محصولات خود انتخاب کرد و متوجه شد برای راهاندازی و شروع کار نیاز به ۴/ ۲ میلیون دلار دارد. تریستن برخلاف بسیاری از کارآفرینان، به خوبی میدانست که در چه زمان و به چه صورتی میتواند شرکتهای سرمایهگذاری را برای همکاری متقاعد کند. مشکل ایدههای خوب آن است که همه میخواهند روی آنها کار کنند و فضای چندانی برای ارزشآفرینی در بازار نمیماند.» دوم آنکه «تو باید کاری انجام دهی که باور داری بهترین فرد در جهان برای انجامش هستی؛ فردی که با توجه به ارائه یک محصول/ قیمت منحصربهفرد و با توجه به سرگذشتش میتواند مشکلی را حل کند.» هارویتز، تریستن را متقاعد کرده بود که برخی از ایدههای اولیه خود (از جمله انقلاب در صنعت باربری و مقابله با چاقی کودکان از طریق بازی) را رها کند و به همان ایدهای بچسبد که تجربه منحصر به فردی برای اجرایش دارد. من همه موارد را داشتم.» او شرایط بازار را برای شرکتهای سرمایهگذاری تشریح کرد: «مردمان رنگینپوست بیش از هر گروه دیگری برای محصولات سلامتی و زیبایی پول خرج میکنند.» فرصت و ظرفیت رشد را چنین توضیح داد: «مردمان رنگینپوست، بهویژه سیاهپوستان، پرنفوذترین گروه فرهنگی جهان هستند.» سپس ایده و چشمانداز محصولاتش را شرح داد که میتوانست مشکلی مهم از ۸۰ درصد رنگینپوستان و ۳۰ درصد بقیه جامعه حل کند. او مطمئن بود که سرمایهگذاران شیفته ایدهاش خواهند شد: «اگر شما یک سرمایهگذار بودید و کسی درباره چنین فضای سفید و اقیانوسی آبی صحبت میکرد، چرا نباید روی ایدهاش سرمایهگذاری میکردید؟» ۵۷ سرمایهگذار حرفهای دست رد به سینهاش زدند؛ کسی که فارغالتحصیل کسبوکار از استنفورد بود، تجربه سرمایهگذاری داشت، با دو استارتآپ فناوری کار کرده بود و به خوبی میدانست که برای موفقیت به چه روابط و اصولی نیاز دارد. مشکل آن بود که سرمایهگذاران قبول نداشتند که مشکلی برای حل کردن توسط این محصولات وجود دارد. شاید باید به جای منافع رنگینپوستان از منافع سرمایهگذاران صحبت کند.
متن کامل خبر در سایت مدیر اینفو
نظرات