هیچگاه ناامید نمیشوم
، مدیرعامل شرکت داروسازی سیناژن که در حوزه استارتآپی نیز سرمایهگذاری کرده است، ضمن بیان جملاتی بالا معتقد است که بچههای استارتآپی به دلیل سرعت عمل و دانشی که دارند، میتوانند با استفاده از تجربه، زیرساختها، خدمات منتورینگ و… که در شرکتهای هایتکی مانند سیناژن وجود دارد، تغییرات مثبتی و سریعی ایجاد کنند. آنزمان شرکت تنها ۱۲ نفر نیروی انسانی داشته و الان سه هزار و ۵۰۰ نیروی کار دارد و به هلدینگ با هشت شرکت تبدیل شده است. شرکت دانشبنیان سیناژن داروهای بیماران اماس، سرطان، نارباروری، تالاسمی، نارساییهای کلیوی، پوکی استخوان، داروهای بیماران خودایمنی و… را تولید میکند و تاکنون ۶۵۰ هزار بیمار خاص، از داروهای این گروه دارویی استفاده کردهاند. از دیگر آمار مربوط به این شرکت میتوان اشاره کرد که در سال ۹۷ بابت تولید داروی اماس در کشور، یک میلیارد دلار صرفهجویی ارزی کردهاند. » با مدیرعامل سیناژن یعنی هاله حامدیفر داشته است، از روند حضورش در سیناژن، سختیها و مشکلات کار، حواشی موجود در بازار که شرکت او را انحصارگرا میخواند، اهمیت کار با بچههای استارتآپی، شیوه اداره شرکت، اهمیت شرکتهای هایتک و دانشبنیانی در بازار دارویی ایران و… گفته است که در ادامه میخوانید. ۱۸ سال پیش بهعنوان مدیرعامل شرکت سیناژن انتخاب شدی با اینکه تجربه مدیریت زیادی نداشتی؛ فکر میکنی چرا برای اینکه در پست قرار بگیری از تو حمایت شد؟ آن زمان گزارشی که از ایران به سازمان بهداشت جهانی رفته بود، این سازمان به لحاظ علمی از پیشرفت پروژه راضی بود اما به لحاظ کیفی به شدت ابراز نگرانی کرده بود. در پروژههای دیگر هم کارهایی انجام دادیم و سه چهار سال در این حوزه کار کردیم. تا اینکه به آنها گفتم قضیه به این صورت است که یک نفر با یک نفر دیگر حرف میزند و ما باید بابت این حرف زدن، به آن فرد پول بدهیم. شرکت سیناژن ۷۲۰ نفر اما گروه دارویی سیناژن سه هزار و ۵۰۰ نفر نیروی کار دارد. ولی حرف و حدیثهایی هم وجود دارد که این شرکت به نهاد و ارگانهایی وصل است یا مالکیت آن را به عهده دارند. طی ۱۸ سال اخیر بارها این صحبتها مطرح شده اما سیناژن همواره یک شرکت خصوصی بوده و به هیچ نهاد و ارگانی مربوط نیست. داروهای ما قیمتشان ماکسیمم ۶۰درصد قیمت برند بوده اما طی این مدت به دلیل افزایش نرخ ارز، قیمت برند نیز همپای قیمت ارز تغییر پیدا کرده ولی قیمت داروهای ایرانی، تغییری نداشته است. ما گروهی از سهامداران هستیم که در این هشت شرکت سهام داریم اما هر شرکتی مستقل است. سرمایهگذاری در این مجموعهها از حدود سال ۸۲ شروع شده و در قالب شرکتهای مختلف سرمایهگذاریهای متعددی صورت گرفته است. اما مثلا جدیدترین سرمایهگذاری انجام شده در گروه طی دو سال اخیر، ساخت همین ساختمانی است که الان در آن حضور داریم. در حالی که بسیاری از ساختوسازها و تولیدیها و شرکتها کارشان متوقف شده است و مهمترین تلاششان این بوده که خود را سر پا نگه دارند و پروژه جدیدی انجام ندادهاند، ما برای ساخت این ساختمان و گسترش کار و پیشبردن تعدادی از پروژههای جدیدمان، ۲۰۰میلیارد تومان هزینه کردهایم. چون ما رویکردمان این است که درآمدها را در خود شرکت هزینه میکنیم و وقتی بازار دچار تلاطم بشود، نقدینگی گروه ما تهدید میشود. بنابراین نوسان زیادی در مورد میزان سهم یک شرکت دارویی از بازار وجود دارد. ۱۸ سال است که مدیرعامل یکی از بزرگترین شرکتهای دارویی ایران هستی. اما اگر کسی بخواهد که کار بیدردسر انجام بدهد و اهل چالش نباشد، واقعیت این است که آدمی مثل من نمیتواند او را توجیه کند که در همین شرایط ایران بماند و کار کند. من تا چهار یا پنج سال فکر میکردم که دلیل اینکه در ایران ماندهام، بخشیش به خاطر میهندوستی و عرق ملی و… است. یعنی وقتی میخواهم در مورد نکتهای یا مسئلهای حرف بزنم و نظر بدهم، باید این احساس را داشته باشم که عاریهای و شهروند درجه دو نیستم. شاید اگر شهروند درجه دو یک کشور دیگر هم باشم اما حقوق و دریافتی خیلی بیشتری از شهروند درجه یک بودن در کشور خودم برخوردار باشم اما حسی که من از انجام کار جدی و تولید در کشور خودم دارم، چیز دیگری است. آدمها وقتی جوانتر هستند همواره فکر میکنند که زندگی این است که تند تند درس بخوانند، کار پیدا کنند، ازدواج کنند، بچهدار شوند و… ولی داستان این است که زندگی همان مسیر و لحظههایی است که در یک جامعه کار میکنی، ارتباط برقرار میکنی و… مثلا وقتی من با یک نفر ایرانی، از جنگ ایران و عراق حرف میزنم و کلمه موشکباران را به کار میبرم، با همین یک کلمه، یک کتابچه از حرف و خاطره بین من و او جابهجا میشود. اما وقتی به این مسیر ۲۰ ساله نگاه میکنم، متوجه میشوم که چیزها و مسائل زیادی تغییر کرده است. شاید از قبل این کار من، منافع ملی هم ایجاد بشود اما خودم میدانم که اینها انگیزههای شخصی من است. اینکه کاری که من انجام میدهم، شغل ایجاد میکند، فینفسه لذتبخش است اما این ایجاد شغل وقتی در ایران اتفاق میافتد، لذتش قابلمقایسه با جای دیگری از جهان نیست. آیا نرفتن هاله حامدیفر از ایران، به این دلیل نبوده که جایگاهی را که الان در ایران دارد، نمیتوانست در جای دیگری به دست بیاورد؟ من معتقدم که اگر کسی دانشی دارد و اهل تلاش است، هیچ جا بهتر از ایران برای کارکردن نمیتوان پیدا کرد. در نهایت به این نکته هم باید اشاره کنم که من اگر وارد این کار نمیشدم و مثلا بعد از فارغالتحصیلی از ایران میرفتم، شاید الان چنین گروه بزرگی از شرکتها را اداره نمیکردم و یک هلدینگ سه هزار و پانصد نفری نداشتم. بعضی از افراد را با آموزش و چالش میتوان مدیر کرد اما هستند افرادی که اساسا مدیر نیستند و برای کار مدیریت ساخته نشدهاند. یکی از ایرادهایی که میتوان به زنان تحصیلکرده گرفت، این است که اگر پدر یا همسرشان توان مالی بالایی داشته باشند، کار نمیکنند. به همین دلیل کافی است که یک روزنهای برای کارنکردن پیدا کنند تا کارکردن و تلاشکردن را کنار بگذارند. چون این بینش در افراد ایجاد میشود که زمانی باید کار کرد که احتیاج داری. در حالی که اگر زنان میخواهند شخصیت و جایگاه اجتماعی و اقتصادی به دست بیاورند، هیچ ابزاری به اندازه کارکردن و تلاشکردن، برای آنها مفید نیست. همه افراد همواره باید با خودشان فکر کنند که در این دنیای بزرگ، چه کاره هستند؟ چرا وجود دارند؟ مسیر تولیدکردن و کار اقتصادی کردن نه تنها در ایران که در همه جهان سخت است. آقایان خانمها را در نظر نمیگیرند، در حضورشان و پشت سرشان حتی ممکن است آنها را مسخره هم بکنند، اما اگر میخواهیم رشد کنیم، باید نوک پیکان انتقادات را به سمت خودمان بگیریم. شاید شکست به معنایی که کارمان به اصطلاح زمین بخورد، در سیناژن اتفاق نیفتاده باشد اما در جامعه ما نوعی از کمبینی وجود دارد که به دلیل همان نکته که در مورد کارنکردن بعضی از افراد به آن اشاره کردم، این افراد سعی میکنند که دستاوردهای یک گروه را که کار و تلاش میکنند، نادیده و دست کم بگیرند. در کشور ما میگویند که از علم، ثروت ایجاد کن یا برای قشر تحصیلکرده شغل ایجاد کن و صرفهجویی ارزی داشته باشد و صادرات بکن و… حالا ما همه این کارها را کردهایم. البته نقدی هم بر سیناژن وارد است که میگویند این شرکت در بازار داروی ایران انحصار ایجاد کرده است و اجازه پر و بال گرفتن را به دیگر شرکتها نمیدهد؛ چه پاسخی داری به این حرفها بدهی؟ اما کسانی پیدا میشوند که میخواهند همین دارویی را که به خاطر سرمایه خواباندهایم و زمان صرف کردهایم، از کشورهای دیگر وارد کنند و به بازار بیاورند. در حالی که من تکنولوژی را بومی کردهام، مطالعه بالینی انجام دادهام، برای هر ملکول پنج سال صبر کردهام و میلیاردها تومان سرمایهگذاری کردهام و قائدتا نباید فرد دیگری این دارو را با صرف ارز و حاضر و آماده وارد بازار کند. بین حرفهایت به سهم ۵۰درصدی سیناژن از صادرات دارویی ایران اشاره کردی؛ حجم دلاری این صادرات چقدر است؟ این نکته را هم بگویم که برای ورود هر دارو به بازار اروپا، باید بین ۲۰ تا ۳۰ میلیون یورو سرمایهگذاری کنیم. همچین با تحقیقاتی که داشتیم، متوجه شدیم که گروههای زیادی در کشور وجود دارند که قدرت ایجاد شرکت یا انجام یک پروژه را دارند اما یا ما نمیتوانیم در قالب یک شرکت با آنها کار کنیم یا حتی شاید آنها تمایلی نداشته باشند که در قالب شرکت با ما کار کنند. چون بچههای استارتآپی سرعت عمل بالایی دارند و وقتی تجربه، زیرساختها و منتورینگ ما که به نظرم مهمترین ارزشی است که به بچههای استارتآپی میدهیم، به آنها اضافه شود، نتیجه کار قطعا درخشان خواهد بود. نکته مهم دیگری هم باید در حوزه استارتآپی مد نظر باشد؛ در فرهنگ تجارتی ما این نکته وجود دارد که اگر کسی محصولی میسازد، از دستدادنش برایش سخت و مهلک است. اینکه سیناژن از ایران سفیر سلامت برای همه مردم دنیا باشد.
متن کامل خبر در سایت هفته نامه شنبه
نظرات