درمیان ایستادن و رفتن

درمیان ایستادن و رفتن

اما هرچه بیشتر به خود رجوع کردم، امید کمتری یافتم و لحظه‌ای به این فکر کردم چرا من اجازه ندارم ناامید شوم؟ مگر پدر دلقک‌ها نمی‌میرند؟ به پشت سر و اوضاع کشور نگاه می‌کنم، همه جا خبر از نابه‌سامانی، بی آبی، بی برقی، بی واکسنی، خشکسالی، دروغ، اختلاس، فساد و… می‌دهند؛ چه رسانه‌های خارجی چه رسانه‌های داخلی و در راس آنها رسانه رسمی و ملی کشور، که دیگر کتمان حقیقت هم نمی‌کنند. فارغ از درست و غلط بودن مقصر و دلایل، از طرفی به آینده که نگاه می‌کنی دولتی را پیش رو داری که وارث اوضاعی بحرانی است. این منهای اوضاع افغانستان و عراق و همسایگانمان است. عده‌ای هم می‌مانند چرا که عمق کسب و کارشان بیش از دیگر و حتی اگر تمایل به رفتن هم داشته باشند، شرایط البته اگر اوضاع سخت‌تر شود آنان نیز مثل دیگر نمی‌خواهم چون دیگر توان امید دادن ندارم، از عمق ناامیدی با شما سخن می‌گویم، فقط به خدا پناه ببریم و همچون گذشته در میان تل آوارها بسان از گور بازگشته الخاندرو گونسالس به رفتن و پیش رفتن ادامه دهیم… باز هم بیایید به خودمان اندکی بسیار امیدواری بدهیم که بحران‌ها نسبی هستند و در دل هر بحرانی فرصتی ذی قیمت نهفته است. مجبور هستیم در این شرایط روی کسب و کارمان تمرکز کنیم و اگر نمی‌توانیم جلوی سو مدیریت‌ها، خشکی و آتشی که به دل جنگل‌ها افتاده را خاموش کنیم، می‌توانیم درختی بنشانیم و آب دهیم و مراقبت کنیم به امید آنکه روزی تک درخت‌هایمان جنگلی بزرگ را بسازند. استراتژی راهبری کسب و کار در شرایط بحرانی همچون صدای شکستن یخ است زیر پا

متن کامل خبر در سایت هفته نامه شنبه

    منبع خبر

    هفته نامه شنبه

    هفته نامه شنبه

    هفته نامه شنبه یک رسانه در شهر تهران می باشد

    نظرات