خلاقیت کارآفرینانه یا کارآفرینی خلاقانه؟
اگر منشاء تقریباً هر کسبوکاری را در دنیا ردیابی کنیم، یک کارآفرین مییابیم. فردی که یک ایده یا یک فرصت برای ارائه یک فرآورده یا خدمت را به نحوی سودآور تشخیص داده و صرف نظر از اشکالاتی که در سر راهش وجود داشته آن را به ثمر رسانده است. با توجه به مانعهای زیادی که بر سر راه یک کارآفرین در چنین طرح پیچیدهای وجود دارد، خلاقیت قابل ملاحظهای لازم است.
اکوسیستم- در اینجا خلاقیت را ایجاد راهحل های بدیع و مناسب برای مسایل در هر حوزه از فعالیتهای بشری می دانیم، و نوآوری را پیادهسازی آن ایدههای بدیع و مناسب تعریف میکنیم. و اما کارآفرینی برحسب نوآوری تعریف میشود. کارآفرینی شامل اجرای ترکیبهای جدید است، ”درهم شکستن خلاق“ تعادل موجود در درون یک صنعت خاص. این دیدگاه کارآفرینی که به نحوی گسترده در جامعه آکادمیک پذیرفته شده است، توسط دیگران نیز مورد تعمق قرار گرفته، به صورت ”فرآیندی که در آن اختراع به مرحله عمل در آمده، ایدهای خام به عملیاتی که از نظر اقتصادی معتبر است دگرگون شده“ نیز تعریف شده است.
بدین ترتیب کارآفرینی شکل ویژهای از نوآوری است و عبارت از پیادهسازی موفقیتآمیز ایدههای خلاق برای ایجاد کسبوکار جدید یا یک ابتکار جدید در درون یک کسب وکارموجود، که مورد اخیر را میتوان به فارسی کارآفرینی درون سازمانی نامید، میباشد.
خلاقیت میتواند به راه های مختلف در کارآفرینی واردشود. کارآفرین ممکن است ایدهای جدید برای محصول یا خدمت خاص داشته باشد، کاری که از آنچه قبلاً وجود داشته است متفاوت بوده توسط مشتریان مفید یا مطلوب تلقی گردد. این چیزی است که وقتی افراد به نوعی ”خلاقیت“ را در قالب کسبوکار میشنوند، انتظار دارند. به علت آنکه فکر میکنند خلاقیت فقط به درجه بالایی از ابداع در ایجاد ایدههای بنیادی برای محصول یا خدمت اطلاق میشود، ممکن است نتیجه گیری کنند که خلاقیت مطقاً نقشی در بسیاری از ماجراهای کارآفرینی ندارد. با این حال ابداع ممکن است نه در خود محصول بلکه در پیادهسازی وجود داشته باشد. به عنوان مثال، ابداع ممکن است در وسیله خلق یا عرضه محصول باشد – یعنی در شناسایی فرصتهای جدید در بازار، یا سازماندهی برای به بازار آوردن محصول یا ایجاد نظامی جدید به همین منظور، علاوه بر آن، راهحلهای بدیع و مناسب ممکن است برای بسیج منابع مورد نیاز باشد. درحقیقت، کارآفرینی غالباً به صورت پیگیری فرصتها بدون توجه به منابعی که اکنون در اختیار قرار دارد، تعریف میشود. بعید است که یک ماجرای کارآفرینی به میزان قابل توجهی درهمه این ابعاد باشد( فوقالعاده بدیع و در عین حال مناسب). اما کارآفرینی موفق احتمالاً حداقل نیاز به این شکلهای خلاقیت کارآفرینانه دارد.
توجه کنید درحالی که تعریف خلاقیت کارآفرینانه بر ایدههای بدیع و مفید تأکید دارد (تعریف استانداردما از خلاقیت)، بخش ”کارآفرینانه“ نیاز به عمل دارد – پیادهسازی آن ایدهها یا نوآوریها. همچنین توجه شود که خلاقیت کارآفرینانه میتواند حتی وقتی محصول یا خدمت الزاماً بدیع نیست، یا وقتی یک محصول یا خدمت بدیع از منبعی دیگر کسب شده است، وجود داشته باشد. تنها شرط لازم آن است که راهحلهای بدیع و مناسب در مرحلهای از فرایند خلق و به بازار آوردن محصول یا خدمت مورد استفاده قرار گیرد.
نظرات