چرا باید مزیتی داشته باشیم که ما را از رقبا جدا کند؟

اما آیا واقعا راهی نیست که حتی در اقیانوس قرمز هم بتوانیم موفق شویم؟ اگر در بازاری مشغول به کار باشیم که رقبای بسیاری دارد باید کار خود را تمام شده بدانیم؟ پاسخ نه می‌تواند به طور قطع بله باشه و نه خیر. در این مقاله به این عنصر می‌پردازیم که چقدر لازم است و برای کسب و کارها چه به همراه دارد. «مزیت رقابتی» همان عنصر مهم است که ما را از رقبا جدا می‌کند و در بازار، این توانایی را به ما می‌دهد که متفاوت‌تر عمل کرده و مشتریان را به سوی خود جذب کنیم. مساله این است که ما یک کسب و کار را برای این ایجاد می‌کنیم که در نهایت بتوانیم توسط مشتریان خود دیده شویم. به این شکل که بررسی می‌کنیم اگر مزیت نداشته باشیم چه وضعیتی در انتظار ماست، در آن صورت خود به خود قانع می‌شویم که باید در هر سازمانی عنصری باشد که برای مشتریان متمایز‌کننده باشد. البته باید این را در نظر داشته باشیم که ممکن است مزیت رقابتی ما به صورت پیش‌فرض قیمت پایین و کیفیت بالا باشد؛ اما زمانی که ما خودمان مدل کسب و کارمان را بر این اساس طراحی می‌کنیم با زمانی که به اجبار بنا به شرایط محیط و برای زنده‌ماندن در دنیای رقابتی، این کار را انجام می‌دهیم تفاوت بسیاری وجود دارد. بیان می‌کند که ما لازم نیست برای کسب و کار خود به دنبال مزیتی بگردیم که دائمی باشد و توقع داشته باشیم این مزیت در هر زمان و با هر شرایطی به نیاز‌های ما پاسخ دهد و ما را در موقعیت برتر قرار دهد. به تعبیر دیگر، علاوه بر این که مهم است ما برای کسب و کار خود مزیتی داشته باشیم که مشتریان را ترغیب کند به جای رقبا سراغ ما بیایند، نباید فکر کنیم که این مزیت همیشگی است و دیگر نیازی نیست در جهت اصلاح و بهبود آن کاری انجام دهیم. مزیت رقابتی ناپایدار، به سازمان این امکان را می‌دهد که نسبت به شرایط و فرصت‌های به وجود آمده در محیط، انعطاف‌پذیری داشته باشد و این سازگاری با محیط کمک می‌کند که ما همیشه یک پله از رقبای خود بالاتر بایستیم. ممکن است مزیتی در بازار وجود نداشته و لازم باشد که ما آن را ایجاد کنیم و رقبا را مجبور به پیروی از خود کنیم. را هیچ‌گاه نباید فراموش کنیم؛ به این علت که ما اگر نوآوری نداشته و مرزهای سازمان را از آنچه که هست فراتر فرض نکرده باشیم، نمی‌توانیم متفاوت از رقبا فکر کنیم و نیاز‌های مشتریان را پیش از آن‌ها بر طرف کنیم یا حتی بالاتر از آن، نیازهایی را در مشتری ایجاد کنیم که حتی خودش از آن‌ها با خبر نباشد. آن‌چه که (با توجه به همه‌ی صحبت‌های بالا) واضح است، ما باید در اولین گام برای داشتن یک مزیت که به معنای واقعی ما را از رقبا (چه بالقوه باشند و چه بالفعل) متمایز می‌کند، بر وضعیت فعلی خود مسلط باشیم. توضیح درباره‌ی چگونگی این تحلیل، ما را از هدف اصلی متن دور می‌کند ولی باید بدانیم که با استفاده از آن می‌توانیم برای خود مزیتی بدست آوریم که هم با نقاط ضعف و قوتمان هماهنگ است و هم متناسب با فرصت‌ها و تهدیدهایی است که در محیط وجود دارد. ما تا ندانیم که چه جایگاهی داریم، نمی‌توانیم به این سوال پاسخ دهیم که باید چگونه باشیم تا در بین کسب و کارهای مشابه، اولین انتخاب مشتریان شویم! این سوال به ما کمک می‌کند که دائما بخواهیم ویژگی‌هایی را در کسب و کار خود به وجود بیاوریم که نه تنها بین ما و رقبا، بلکه بین ما و آنچه قبلا بوده‌ایم هم فاصله بیندازد.

متن کامل نوشته در سایت امید

منبع بلاگ

امید

امید

شتابدهنده تخصصی فرهنگی که نوآوری‌های فرهنگی چندرسانه‌ای را حمایت می‌کند

نظرات