خونگی واژه ای که با خودش از سرزمین خاطرات، رایحه گرم و خوش شیرینی های شب عید مادر رو به مشام میاره، طعم تیز و تند ترشی های آخر تابستون که تا چهل روز درش سفت و محکم بسته می شد و وقتی باد سرد و دلچسب پاییزی از راه می رسید مهمون سفره های پر از جمعیت ما می شد.
خونگی آدم رو می بره پای دبه های گوجه فرنگی نمک زده و بوی ترش رب ، وقتی توی حیاط روی اجاق غل غل میزد.هنوز هم دلم می خواد بهش ناخنک بزنم و از مادرم رو دست بخورم.
خونه هست اما خالی از همه چیز های خونگی…
آه نکش سایت خونگی اومده تا همه اون خاطرات خوش رو دوباره زنده کنه فقط کافیه یکبار امتحان کنی….