نوآوری بدون هوش مصنوعی معنا ندارد
ضمن اینکه معتقد است که با توجه به نقشه جهانی و تجربه سایر کشورها که پیش رویمان قرار دارد، باید از همین حالا برای سالهای آینده یعنی سالهای بعد از ترکیدن حباب استارتاپی، برنامهریزی کنیم. همچنین رقابت سنگین و تنگاتنگ را دلیلی میداند بر اینکه استارتاپها به استفاده از ابزارهای جدید روی بیاورند، اما هنوز نه حوزه آنلاین و نه حوزه آفلاین در ایران، چنین نیازی را به صورت جدی احساس نمیکنند. شما به تاریخچهای ۱۵ساله اشاره کردید، اما من در سال ۱۳۷۱ در همین دانشگاه درس هوش مصنوعی گذراندهام. نگرانی این است که در ایران از همان سالهای گذشته تاکنون این اصطلاحات وجود داشته اما معلوم نیست که الان عمق هوش مصنوعی در ایران چقدر است؟ این مسئله نکته مورد نظر خود ما هم است؛ اینکه هوش مصنوعی که مانند سایر تکنولوژیها میتوان از یک نمونه ساده آن استفاده کرد تا یک نمونه پیشرفته، در ایران چه استفادهای از آن میشود. چون الگوریتمهای هوش مصنوعی و بهویژه الگوریتمهای شبکههای عصبی بسیار به پردازش نیاز دارند و آن پردازش سنگین که نوعا هم روی جیپییوها و کارتهای گرافیکی انجام میشود، برای بسیاری از دانشگاهها و دانشجویان و شرکتها هزینهبر است. بنابراین فضا، فضای فراهمشدهای است، ولی شاید نیاز به استفاده از این تکنولوژی در ایران وجود ندارد مانند بسیاری از بخشهای صنعت ما که نیاز به استفاده از تکنولوژی را لمس نمیکند، چون رقابتی را لمس نمیکند و نیاز به تلاشی برای زندهبودن را مورد نیاز نمیبیند. درحالیکه یک اکوسیستم در بسیاری از مواقع، برای بقا، نیازمند تکامل و بهبود است و از این رو به استفاده از ابزارها و تکنولوژیهای جدید روی میآورد. ضمن اینکه اقتصاد ما، اقتصاد کوچکی است که شاید ظرفیت خیلی از این شرکتها را پر کرده باشد. چون اگر رقابت سنگینی وجود داشته باشد، شرکتها ناچار به استفاده از تکنولوژیهای جدید هستند. مثلا در حوزه تاکسی آنلاین، یکی از شرکتها یعنی تپسی چون در یک رقابت سنگین و تنگاتنگ حضور دارد، نیاز به استفاده از تکنولوژی روز را برای ادامهدادن به این رقابت احساس کرده است. مثلا برای بهینهسازی مسیریابی، بهینهسازی قیمتگذاری و… که همه آنها مبتنی بر الگوریتمهای هوش مصنوعی است. اما چرا تپسی به این فراست افتاده است؟ چون در بازاری قرار دارد که یک رقابت جدی و سنگین در آنجا اتفاق افتاده است. در سایر حوزهها هم باید چنین رقابتهایی شکل بگیرد تا شرکتها هر چه بیشتر به سمت استفاده از الگوریتمها و ابزارهای هوش مصنوعی سوق داده شوند. بهصورت جمعبندی برای پاسخ به این سوال باید بگویم که باید نیاز و احساس نیاز وجود داشته باشد که شرکتها و بنیانگذاران به سمت نوآوری حرکت کنند و امروز نوآوری جز با استفاده از ابزارهای هوش مصنوعی و یادگیری ماشینی امکانپذیر نیست. و در موج چهارم تجارت الکترونیکی که شما در رویداد یلداسامیت به آن اشاره کردید، همین مسئله رقابت و تلاش برای بقاست که رقبایی برای آمازون ایجاد میشود که از حوزههای سنتی برخاستهاند. اما کدامیک از مغازههای ما از وجود دیجیکالا احساس نگرانی میکنند که بخواهند تغییر رویکرد بدهند؟ به نظر من هیچ کدام؛ یعنی الان شهروند هنوز در نسل اول و دوم تجارت الکترونیکی فضای آنلاین خود را اداره میکند. وگرنه بقای خودش را منوط به گسترش حوزه آنلاین خود نمیبیند، چون رقیبی حس نمیکند و مثلا اسنپمارکت، هنوز تهدید بزرگی برای شهروند یا سایر فروشگاههای بزرگ نشده است. باید نیاز و احساس نیاز وجود داشته باشد تا شرکتها و بنیانگذاران به سمت نوآوری حرکت کنند و امروز نوآوری جز با استفاده از ابزارهای هوش مصنوعی و یادگیری ماشینی امکانپذیر نیست. باید بدانیم که دیر یا زود چنین اتفاقی رخ میدهد؛ یعنی روندی که در ارتباط با آمازون و فروشگاههایی چون والمارت یا سایر فروشگاههای فیزیکی اتفاق افتاده است. هرچند تحلیل داده هم کاری اثربخش است اما در حوزه هوش مصنوعی فعالیتهای بسیار زیادی برای انجامدادن وجود دارد اما به نظر میرسد که در این زمینه هم هنوز احساس نیاز واقعی صورت نگرفته است. الان در زمینه هوش مصنوعی در سطح جهان، شرکتهایی هستند که در زمینه کشف قیمت کار میکنند؛ یعنی با شناسایی روحیات مشتری، بررسی میکنند که مشتری بابت کالا یا خدمات مشخصی حاضر به پرداخت چه میزان هزینه است. این کار بسیار سخت است و کاری است که تنها یک فروشنده حرفهای با توجه به چهره خریدار و رفتار او میتواند انجام دهد، اما شرکتهایی با استفاده از ابزارهای هوش مصنوعی و با تکنولوژیهای مدرن به این سطح از درک مشتری رسیدهاند. در هر ۱۰ تکنولوژی پیشبینیشده برای سال ۲۰۲۰، هوش مصنوعی به صورت پررنگ دخیل است و حضور دارد. گارتنر معتقد است که در سال ۲۰۲۰، سرمایهگذاری عظیمی روی این مسئله که همه چیز اتوماتیک بشود، انجام خواهد شد. ما میبینیم که طی سالهای اخیر این آمازون است که در این زمینهها سرمایهگذاریهای زیادی انجام میدهد چون احساس خطر کرده است. آمازون یک مغازه سوپرمارکت را خریداری کرده؛ یعنی در حال حاضر شاهد یک روند معکوس هستیم؛ قبلا این شرکتها و مغازههای فیزیکی بودند که یکی بعد از دیگری تعطیل میشدند و بازار را به امثال آمازون میباختند اما الان این آمازون است که در مقابل مدل کانالهای فراگیر یا آمنیچنل (Omni-channel) فروشگاههای سنتی و فیزیکی احساس خطر کرده و بیش از ۱۴ میلیارد دلار برای خرید فروشگاه فیزیکی هزینه میکند. در این صورت، چنین کسبوکارهایی سهم بازار آمازون را تهدید میکنند، چون مشتری در فروشگاه آنلاین محدود است و ترجیح میدهد به جایی برود که انتخابهای بیشتری داشته باشد. اما حالا این خردهفروشی بزرگ درصدد فروش سبزیجات و میوههای تازه است؛ یعنی در حوزهای وارد شده و حرکت میکند که تاکنون فروش آنلاین به صورت جدی اتفاق نیفتاده بود. والمارت کیوسک آنلاین فروشش را راهاندازی میکند و آمازون مغازه فیزیکی اما بدون فروشنده را فعال میکند و پشت همه این اتفاقات، تکنولوژی قرار دارد و سهم قابل توجهی از این تکنولوژیها مبتنی بر هوش ماشینی است. آمازون از سال ۲۰۱۵ در حال توسعه جدی پشتیبانهای روباتی (Chat bots) با استفاده از هوش مصنوعی است. یعنی آمازون در مسیری حرکت میکند که چتباتهایی را داشته باشد که بخش پشتیبانی از خدمات مشتریانش را انجام بدهند؛ همان کاری که الان در سایتهای ایرانی هم وجود دارد اما توسط انسان انجام میشود. با این حال، فکر میکنید با توجه به وضعیت اقتصاد ایران، نبود رقابت، بستهبودن بازارهای سنتی به روی رویکردهای جدید و عدم احساس نیاز به تغییر در این بازارها، شاهد رشد همهجانبه شرکتهای داخلی خواهیم بود؟ ظاهر بازار ایران نشان میدهد که احساس نیاز به رشد همهجانبه نه در حوزه آنلاین وجود دارد و نه آفلاین. من هم در زمان قطعی اینترنت، از کار و زندگی دور شدم، چون من باید بهروز باشم و نمیتوانم سر کلاس تجارت الکترونیکی که مباحث روز را مطرح میکند، مسائل کهنه را بیان کنم اما این شرایط سخت نباید موجب بشود که عقب بکشیم. ضمن اینکه به نظر من این بازار است که باید بخواهد که در این مسیر گام بردارد. این عدد بزرگ است اما رقمی نیست که بازار سنتی را نگران کند و کسی امثال آمازون را جدی نمیگرفت. الان شرکتهایی داریم که بسیاری از آنها ابزارها و راهحلهایی را برای استفاده از هوش مصنوعی ارائه کردهاند. اگر این مسائلی که شما به آنها اشاره کردید، رخ ندهد، یعنی کماکان به تکنولوژی و ابزارهای هوش مصنوعی بیتوجه باشیم، بچهها روی نوشتن اپ موبایلی تمرکز کنند و بازار سنتی هم راه خودش را برود و بازار عوض نشود، چه اتفاقی برای اکوسیستم استارتاپی رخ میدهد؟ ما تئوری را بهعنوان پایه حتما باید تدریس کنیم اما قراردادن دروسی مانند کارآفرینی، اقتصاد مهندسی، مبانی مدیریت، تجارت الکترونیکی و کنترل پروژههای فناوری اطلاعات در بین واحدهای درسی دانشکده مهندسی، نوعی شروع کار است تا دانشجویان رشتههای مهندسی ما با این مباحث و این مهارتهای نرم آشنا شوند. در این مراکز نوآوری، پروژههایی از صنایع مختلف وجود دارد و دانشجویان رویشان کار میکنند و این نقطه شروع است. در مورد اینکه اهالی صنعت معتقدند که دانشجویان ایرانی وقتی فارغالتحصیل میشوند، آمادگی ورود به بازار کار را ندارند، باید بگویم که مسئله چیز دیگری است. مسئله این است که در ایران چون در مدیریت منابع انسانی بهویژه مدیریت نخبگان، نوپا هستیم، نمیتوانیم از نیروهایمان به اصطلاح کار بگیریم وگرنه همین دانشجوی فارغالتحصیل ما وقتی به شرکتهای بزرگ دنیا میرود، منشا تغییر و تحول میشود و کارهای نوآورانه انجام میدهد. حتی ارتباط خوبی با صنعت داریم؛ مثلا الگوریتمهایی که در اینجا برای تپسی توسعه داده شده، ارتباطهایی که با بورس و چند شرکت بزرگ دیگر داریم، چه در حوزه بانکی و چه در حوزه آیتی و… نشان میدهد که وقتی سوال درستی مطرح میشود ما در اینجا میتوانیم نیازها را برطرف کنیم؛ همچنانکه محصولات نسبتا خوبی هم از این ارتباطات ایجاد شده است. من باز به سوال قبلی شما برمیگردم؛ اگر قرار باشد که دانشگاهی به سمت دانشگاه کارآفرینبودن حرکت بکند، باید ارتباط بهتری با صنعت داشته باشد، اما بخش صنعت در ایران هنوز احساس نیاز شدیدی به تکنولوژیهای دانشگاهی نمیکند. یکی از این شرکتها تپسی است که ما پروژههایی در سطح کارشناسی برای تشخیص تاخیر مسیر و تشخیص شیرینگ دستمزد انجام دادهایم. از ارتباط صنعت و دانشگاه گفتید؛ هوش مصنوعی روی بستر داده کار میکند. اما وجه منفی قضیه این است که هنوز ارزش دیتا برای بسیاری از سازمانها و شرکتهای ایرانی مشخص نشده است. این حوزه هم یکی از حوزههایی است که ما باید روی آن کار بکنیم. تایید میکنم که طبیعی است که بخشی از این اطلاعات را با وسواس به اشتراک بگذارند اما بخشی از این وسواس را قبول ندارم و موجب صدمهدیدن تحقیقات من شده است، چون وقتی که دیتا نداشته باشم، مجبورم روی دیتای کارتهای اعتباری آمریکایی و سایر کشورهای خارجی کار بکنم که نه از جهت الگوی هزینهکرد، نه از جهت نوع تراکنش و نه از جهت نوع تقلب، هیچ سنخیتی با الگوی ما ندارند. این کار هزینههای من را افزایش میدهد، چون اگر داده پیش من باشد، به صورت شبانهروزی روی آن کار میکنم اما بالاخره به نوعی باید دیوار بیاعتمادی را بشکنیم. الان در امارات متحده عربی، وزارتخانه هوش مصنوعی تشکیل شده است؛ شاید هنوز کار عمدهای هم انجام نداده باشد اما به نظر میرسد که در حال آمادهسازی زیرساختهایی برای آینده هستند. ما باید برای زمان ترکیدن حباب آماده باشیم اما الان حواسمان به این مسئله نیست و وقتی بحران اتفاق افتاد، به فکر چاره میافتیم که خیلی دیر خواهد بود.
متن کامل خبر در سایت هفته نامه شنبه
نظرات