این مجسمه های سنگی حرف می زنند!

این مجسمه های سنگی حرف می زنند!

همه چیز از یک تکه چوب شروع شد، وقتی پیدایش کردم به نظرم چیزی لابلایش پنهان شده بود، سریع شروع به کندن کردم، این طرف و آن طرف چوب را که تراش دادم تا کم کم مجسمه ای از دل چوب نمایان شد.

ذوق دیدن آن مجسمه چوبی سرآغاز عشق ۱۷ ساله من شد، اینها را جهانشاه کریمی مجسمه ساز و پیکرتراش پیشکسوت می گوید و ادامه می دهد: بعد از ساخت آن مجسمه چوبی، هربار تکه چوبی می دیدم مجمسه ای را داخل آن تصور کرده و شروع می کردم به کنده کاری تا مجسمه ای از دل چوب بیرون بیاید .

بعد از مدتی کار با چوب، دیدن سنگ های بزرگ مرا به وجد می آورد و هر بار مجسمه ای را داخل آنها متصور می شدم و شروع به تراش دادن آن می کردم، هربار برای خودم داستانی می بافتم و نقش آن حکایت و داستان را از دل سنگ بیرون می کشیدم

یک بار داستان کاوه آهنگر، یکبار داستان بت شکنی ابراهیم(ع)، یک بار بزرگمردی پوریای ولی و خیلی داستان های دیگر، هرکدام از اینها را در دل سنگ های بزرگ متصور می شدم و به جان سنگ می افتادم تا قهرمان داستانم را از دل آن بیرون بکشم

روز به روز شوقم به این کار بیشتر می شد و هربار ابعاد کار و مجسمه ها هم بزرگ و بزرگ تر می شد . وزن برخی سنگ ها به ۲۰ تن هم می رسید و نهایتا مجسمه چند تنی از دل آن بیرون می آمد

مجسمه فردوسی بزرگ و سعدی ملک سخن و خیلی بزرگان دیگر را که حالا در برخی میادین شهرها خودنمایی می کنند از دل همین سنگ های بزرگ چند تنی بیرون کشیدم

کارگاه مجسمه سازی روز به روز بزرگ و بزرگتر می شد و روزانه ۲۰۰ تا ۳۰۰ نفر برای خرید مجسمه ها به کارگاه می آمدند و همه چیز خوب پیش می رفت تا آن شب تلخ ...

سرِ شب بود، همه چیز آرام و مجسمه های من در خواب، ناگهان همه چیز ظرف یک دقیقه زیرورو شد، پاییز ۹۶ همه چیز برای من تغییر کرد و در زلزله سهمگین آن شب، مجسمه هایی که سالها برای آنها زحمت کشیده و با دستان خودم ساخته بود زیرخروارها خاک خرد شده و درهم شکستند

آن شبِ پاییزی شروع فصل سرد زندگی من و مجسمه هایم بود، کارگاه نابود شد و مجسمه های ویترینی که دست رنج سالها کارشبانه روزی ام زیر خروارها خاک دفن شد

دو سه سالی طول کشید که کمی رو به راه شوم، شب و روز مجسمه می ساختم اما دیگر خریداری برای مجسمه هایم پیدا نمی شد، مردم آنقدر درگیر مشکلاتشان بودند که ذوقی برای دیدن و خریدن مجسمه نداشتند

ورود مجسمه های چینی کوچک و ارزان قیمت هم بازار را حسابی خراب کرده و از طرفی کمبود بودجه هم باعث شده بود شهرداری ها پولی برای خرید مجسمه های سنگی بزرگ نداشته باشند

من و مجسمه هایم بعد از زلزله عملا تنها ماندیم، کم کم سر رسید قسط های نوسازی کارگاه سر رسید و من پولی برای پرداخت نداشتم و کارگاه علا ورشکسته شد

کاری نمی شد کرد، طی این مدت فقط در دو سه پروژه دولتی فعالیت کردم، یکی از آنها کنده کاری کتیبه ای برای زلزله سرپل ذهاب بود و من و برادرم دو ماه دل کوه را تراش دادیم که بتوانیم این کتیبه را بسازیم اما به دلیل برخی مشکلات و کمبود بودجه کار نصفه نیمه ماند و هنوز که هنوز است تکلیف آن مشخص نشده

کارگاه حالا سوت و کور مانده و مجسمه ها در گوشه ای از آن آرام گرفته اند، ناراحتی من از تنها ماندن من و مجسمه هایم نیست، ناراحت از اینم که دیگر نمی توانم داستان های دیگری را دل سنگ ها بیرون بکشم چون پولی برای این کار ندارم

می توانم مجسمه هایی به ارتفاع ۵۰ متر را در دل کوه حفر کنم، اما هزینه ای برای انجام این کار ندارم و بی پولی دست هایم را بسته و فقط مرا در حسرت دیدن آن مجسمه های غول پیکر گذاشته

جهانشاه کریمی حالا ۱۷ سال است در عرصه مجسمه سازی و پیکرسازی فعالیت می کند و دست ساخته های او در بسیاری میادین شهرهای مختلف کرمانشاه خودنمایی می کند، مجسمه های سنگی بزرگی که هرکدام با زبان بی زبانی داستان و حکایتی را از قهرمانان و اساطیر این سرزمین روایت می کنند

کارهای او در غرب کشور نظیر ندارد و در کشور نهایتا به تعداد انگشتان دست پیکرتراشی به مهارت او پیدا می شود، اما حالا این مجسمه ساز و مجسمه هایش تنها مانده اند و هنر دست های ماهر او مدت هاست که خاک می خورند، دست هایی که می تواند مجسمه های سنگی به ارتفاع ۵۰ متر را هم در دل کوه ها کنده کاری کند و اثری به جا بگذارد که تا نسل ها روایتگر داستان های این سرزمین باشد ...

حالا پارک علم و فناوری کرمانشاه با حمایت از این مجسمه ساز به دنبال راهی است تا پای این مجسمه های سنگی را دوباره به خانه ها و شهرها باز کند

کارگاه مجسمه سازی این هنرمند پیشکسوت که سال ۹۵ تبدیل به شرکت "دادار تندیس جهان" شد، حالا زیرمجموعه پارک علم و فناوری کرمانشاه قرار دارد و پارک تمام تلاش خود را به کار گرفته تا این مجسمه ساز و مجسمه هایش را از تنهایی درآورد

مجسمه هایی که هرکدامشان می توانند با زبان بی زبانی تا قرن ها داستان ها و حکایت های این سرزمین را برای آیندگان روایت کنند

اما نیاز است این میان نهادهای مربوطه مانند شهرداری ها هم در کنار پارک قرار گرفته و با حمایت از هنر دست این مجسمه ساز گامی در راه اعتلای هنر این منطقه بردارند، به جای اِلمان های عجیب و غریب و گاها بی ربط با فرهنگ این سرزمین در پارک ها و میادین شهر، می توان مجسمه های سنگی اسطوره ها و نقش نگاره های سنگی قهرمانان این سرزمین را گذاشت

حتی می توان از این مجسمه های سنگی و چوبی کوچک به عنوان سوغاتی که نشانگر هنر مردمان این سرزمین است به مهمانان کرمانشاه هدیه داد و تنها نیاز است همه برای حمایت از این هنر ناب پای کار بیاند

لینک اصل خبر در سایت پارک علم و فناوری جهاد دانشگاهی کرمانشاه

منبع خبر

پارک علم و فناوری جهاد دانشگاهی کرمانشاه

پارک علم و فناوری جهاد دانشگاهی کرمانشاه

پارک علم و فناوری جهاد دانشگاهی کرمانشاه یک پارک علم و فناوری در شهر کرمانشاه می باشد

    نظرات